۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

فرماندهان کم عقل سپاه نورچشمی های رهبر شده اند

فرماندهان سپاه، تا پیش از انتخابات 22 خرداد، هم در قدرت بودند و هم در سایه حرکت می کردند. از دست آوردهای 7 ماه گذشته، آشنائی مردم با این فرماندهان است. از آنجا که صدا و سیما دراختیار یکی از فرماندهان سپاه بنام سردار ضرغامی است و همه شبکه های تلویزیونی در اختیار سپاه، فرماندهان سپاه با سخنرانی ها و اظهارنظرهایشان که از صدا و سیما پخش می شود، به مردم این امکان و فرصت را داده اند تا آنها را بشناسند. دروغگوئی، لاف زنی، سیاه را سفید جلوه دادن، وابستگی را استقلال معرفی کردن، واردات را صادرات و ورشکستگی صنایع را پیشرفت های صنعتی اعلام کردن، توهین به مردم و دهها خصلت و ویژگی این فرماندهان دراین 7 ماه در معرض دید و قضاوت مردم قرار گرفته است. وقتی گفته می شود که سپاه در چشم مردم فرو ریخت، هم بدلیل جنایاتی است که مردم به چشم خویش در این 7 ماه دیدند و هم نادانی و حماقت ها و لاف زدن هائی است که مردم به گوش خود از این فرماندهان شنیدند. سخنان فرمانده سپاه محمد رسوالله تهران بزرگ که روز گذشته توسط خبرگزاری های داخلی منتشر شد، مشتی است نمونه خروار. آن هم از دهان فرماندهی که هم خود و هم واحدش در جنایات خیابانی 7 ماه گذشته نقش درجه اول را داشته است.

بخوانید:

سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی فرمانده سپاه محمدرسول الله تهران بزرگ صبح شنبه(دیروز) در یك نشست خبری كه به منظور تشریح برنامه‌های سپاه برای دهه فجر برگزار شده بود، گفت:

ما نمایندگان مردم هستیم. مردم ما در روز نهم دی اتمام حجت كردند و خواستار ختم غائله بودند .

ما به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهیم چیزی به عنوان موج سبز خودی نشان بدهد.ما مطمئن هستیم كسانی كه تا پیش از 9 دی متوجه نبودند و تشخیص نمی‌دادند و فكر می‌كردند می‌شود حركتی انجام داد، در روز 9 دی متوجه شدند. روز 22 بهمن روز اعتراض نیست، بلكه روز یكپارچگی است و اگر هم بخشی از جامعه ما اعتراضی داشته‌ كه به حق هم هست كه اعتراضی به برخی رفتارهای دولتمردان داشته باشند، مطمئنیم روز 22 بهمن چنین كاری نخواهند كرد.

(کدام فرمانده و مسئول عاقلی ابتدا مردم را از هم جدا کرده و بعنوان "مردم ما" صحبت می کند و سپس از یکپارچگی دم می زند که ایشان زده؟ کدام آدم عاقل و فرمانده دانائی است که نداند روز 9 دیماه مردم را با چه تهدیدها و فریب ها و رشوه ها به یک راهپیمائی نمایشی کشاندند؟ آنها که آمدند، نیروی حامی سپاه و حاکمیت کنونی اند؟ 80 در صد همان ها که عمدتا کارمندان ادارات و دانش آموزان بودند در یک چرخش سریع حوادث در دل جنبش سبز جای نخواهند گرفت؟ آن لات و لوت ها و قمه کش هائی که بنام نیروی مدافع ولایت و کودتا به خیابان آورند واقعا نیروی مدافع انقلاب و کشور بود؟)

روز 22 بهمن روز ملی ماست، هر صدا، رنگ و حركتی كه غیر از صدای ملت ایران و انقلاب اسلامی باشد، باید از صف مردم ما بیرون رانده شود و قطعا چنین حركتی را هم شاهد نخواهیم بود و اگر هم عده قلیلی باشند كه حركتی انجام دهند، به شدت برخورد خواهیم کرد.

« مردم ایران در دهه فجر امسال حجت را بر همه استكبار جهانی تمام خواهد كرد» امسال پیام همه مردم شریف ایران و ولایت‌مداران كشور در روز 22 بهمن، اتمام حجت است؛ اتمام حجت با همه كسانی كه حیله پرورانی می‌كنند؛ این‌ها باید درس گرفته باشند.

(واقعا ملت ایران صدای احمدی نژاد و این گروه از فرماندهان و جنایتکارانی که امور امنیتی و مطبوعاتی و دولتی را قبضه کرده اند، صدای ملت می دانند؟ مشتی قاتل که فراکسیون قاتلین را در مجلس تشکیل داده اند، صدای ملت اند؟)

فرمانده سپاه ادامه میدهد:

پیش از انقلاب حتی نیازهای اولیه ما از آن سوی مرزها به كشور وارد می‌شد؛ در حالی كه امروز در بخش‌های گوناگون صنعت به خودكفایی رسیده‌ایم. این حركت به سرعت ادامه پیدا می‌كند و با ظرفیت ملت ما می‌توانیم جزو كشورهایی باشیم كه در جدول كشورهای صادركننده مقام پیدا كنیم.


( او یا نمی داند و یا می داند و دروغ می گوید. والا مردمی که تمام مدت در شهر جنس خارجی و بویژه چینی را می بینند، کارگرانی که کارخانه هایشان بسته شده و اخراج شده اند به این حرف ها نمی خندند؟ صنایع نابود شده، وارداتی که از مرز 64 میلیارد دلار در سال گذشته، یعنی پیشرفت صنعتی؟)


فرمانده سپاه می گوید:

هفت هزار و 50 رده مقاومت بسیج در تهران بزرگ داریم. رژه موتورسواران به مقصد حرم امام خمینی(ره) از برنامه های دهه فجر است. مردم‌سالاری دینی، قانون و عدالت‌گستری شعار دومین روز دهه فجر است.


( فرض می کنیم چنین ادعائی درباره رده های مقاومت واقعیت داشته باشد. در اینصورت اگر هر رده مقاومتی 10 عضو داشته باشد، جمعیت آن بیشتر از آن جمعیتی می شود که احمدی نژاد در میدان ولیعصر جمع کرد تا جشن پیروزی بگیرد. درحالیکه آن جمعیت به 50 هزار نفر هم نمی رسید. این رده های مقاومت همانهائی هستند که زیر نظر سپاه بعنوان لباس شخصی جنایت می کنند و اعتبار بسیج به همین دلیل نزد مردم سقوط کرد و دفتر آن بسته شد. رژه موتورسوارها و جنایت آفریدن را هم مردم در خیابان ها دیده اند، بیهوده سر موتور را به سمت مقبره آقای خمینی کج می کنند. آقای خمینی با موتور سوار حکومت نکرده بود که حالا در آن دنیا به مانور موتور سوارها نیازمند باشد. مردمسالاری دینی را هم که مردم به چشم دارند می بینند. همانگونه که عدالت سپاهی را شاهدند. چه کسی قبول می کند، این فرمانده سپاه عقل، یا آگاهی و یا احتمالا اندکی صداقت هم داشته باشد؟)

۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

خیلی مهم ، شستشوى مغزى

هم ميهنان عزيز تماشاى تلويزيون جمهورى اسلامى و گوش فرا دادن به راديوى آن باعث كد گزارى در مغز شما ميگردد بطوريكه ناخواسته و ناخودآگاه افكارتان مورد كنترل قرار گرفته گرايش به اعمالى كه سردمداران حكومت اسلامى برايتان برنامه ريزى كرده اند پيدا مى كنيد.

اين عمليات كد گزارى در ذهن و روان مردم را شستشوى مغزى توسط ديدن و شنيدن مى نامند.
سالها پيش بود كه در آمريكا در يك فروشگاه بزرگ كه روزانه اقلام فراوانى از آن به سرقت مى رفت دكتر روانشناسى دست به يك آزمايش مهيج زد، بطوريكه با ضبط صداى خود بر روى موسيقى در حال پخش در فروشگاه ( گوش انسان قادر به شنيدن فركانسهايى با طول موج بالا يا پائين نمى باشد) آنهم با طول موج كوتاه، شروع به نصايح اخلاقى نمود كه " دزدى كار بديست، شرافت اخلاقى را لكه دار ميكند، پاك زندگى كنيد، امانت دار باشيد......و نظاير آن


البته هيچكدام از مشتريان فروشگاه نمى توانست صداى ضبط شده بر روى موسيقى در حال پخش را بشنود اما نتيجه كار شگفت انگيز بود چرا كه آمار دزدى را به صفر رساند. اين آزمايش بخوبى نشان ميداد كه چگونه ميتوان در ذهن و ضمير افراد كد گزارى نمود.


همچنين سالهاست كه از ممنوع شدن تبليغات بوسيله كد گزارى از طريق تصوير در آمريكا و اروپا مى گذرد.
براى مثال شما در يك كليپ ويدئو مى ديديد كه در يك اطاق دستگاه تلفنى در حال زنگ زدن است كه در همين لحظه خانمى درب اطاق را باز مى كند و به سمت تلفن مى آيد و گوشى را بر مى دارد.
اين همه آن چيزى بود كه مى توانستيد مشاهده كنيد در حالى كه پيش از آنكه او گوشى تلفن را بردارد در يك هزارم ثانيه يا يك فريم فيلم تصوير مك دونالد را پخش مى كردند .


واضح است كه هيچ كس قادر به ديدن اين تصوير نبود اما نتيجه كار فروش ميليونى مك دونالد در آمريكا و اروپا بود كه البته همانطور كه پيشتر اشاره شد اين نوع تبليغات در آمريكا و اروپا كاملا ممنوع و غير قانونى شناخته مى شود اما بر اساس اطلاعات كاملا موثق هم اينك جمهورى اسلامى با كد گزارى در صدا و تصوير در حال بمباران كردن اذهان عمومى است.
از جمله صداهاى يافته شده اى كه با طول موجهاى گوناگون پخش مى كنند مى توان به اينها اشاره كرد " الله و خامنه اى" "خامنه اى مرد خدا" "خامنه اى مقدس است" "اعتراض نكنيد" " جمهورى اسلامى ابديست"و غيره.

و نيز از جمله تصاوير يافت شده اى كه در يك هزارم ثانيه پخش مى كنند مى توان به اينها اشاره كرد " تصوير آرم حكومت" "تصوير خامنه اى و آرم الله " " تصوير قرآن وخامنه اى " و نيز كدهاى نوشتارى مانند " ملت خادم رهبرى " هم ميهنان عزيز شما مى توانيد با دوستانى كه تجهيزات استوديويى و يا نرم افزارها ى صوتى وتصويرى در اختيار دارند خود اين اقدام رژيم را شاهد باشيد .

لذا تحريم راديو و تلويزيون جمهورى اسلامى از ضروريات سلامت روحى جامعه بشمار مى رود.


این مطلب را به دیگران نیز منتقل کنید. خیلی مهم و ضروری است.

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

امروز کودتاچیان دو نفر از هموطنان ما را اعدام کردند.


قسم میخوریم تقاص خون آنها را در روز 22 بهمن بگیریم.


خامنه ای ِ قاتل منتظر روزی باش که پدران و مادران و خواهران و برادران و دوستان ِ این شهدا تو و خجسته را از سوراخ بیرون کشیده و تو را به سزای جنایاتت برسانند.

آن روز نزدیک است.

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

دیروز علی شیمیایی اعدام شد

فردا علی شیره ای...
گاندی:

اول شما را نادیده میگیرند

بعد به شما میخندند

بعد با شما میجنگند

و سپس شما پیروزید

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

زهرا رهنورد:نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه پشت پرده سازش می کنیم

بیانیه شماره 17 میرحسین موسوی از سوی برخی گروهها و شخصیت های سیاسی نشانه به رسمیت شناختن دولت محمود احمدی نژاد ارزیابی شد و برخی تا بدانجا پیش رفتند که سخن از سازش پشت پرده رهبران جنبش سبز با حکومت به میان آوردند. امری که زهرا رهنورد در مصاحبه با "روز" آن رابه شدت رد و به صراحت اعلام کرد: "نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه سازش می کنیم بلکه صادقانه پی گیر حقوق و مطالبات مردم هستیم."

با خانم رهنورد در شرایطی مصاحبه کرده ایم که از یک سو فشارها بر میرحسین موسوی، با بازداشت مشاوران و نزدیکان اوافزایش یافته و از سوی دیگر شایعاتی مبنی بر سازش پشت پرده و به رسمیت شناختن دولت احمدی نژاد از سوی او و سایر رهبران جنبش سبز، پخش شده است. اما خانم رهنورد با وجود همه این فشارها و تهدیدها تصریح می کند: "سینه مان را سپر کرده ایم و آماده برای هرگونه تیر و حمله و تروری هستیم."

مصاحبه با زهرا رهنورد، استاد دانشگاه، نویسنده و همسر میرحسین موسوی را در پی می آید.

خانم رهنورد بعد از انتشار بیانیه هفدهم آقای موسوی، برخی اینگونه برداشت کرده اند که آقای موسوی، دولت محمود احمدی نژاد را به رسمیت شناخته است. چنین برداشتی درست است؟

برداشت شخصی من از بیانیه، این نیست، چون بندهای دیگر ِ همین بیانیه تاکید دارد که تقلبی در کار بوده و انتخابات سالم نبوده است؛ وقتی در بیانیه بر این موضوع تاکید می شود، چگونه چنین برداشتی می شود؟ من فکر میکنم و برداشت من این است که از متن همین بیانیه به وضوح می توان فهمید که آقای موسوی، دولت برآمده از تقلب را به رسمیت نمی شناسد.



ولی اکنون شایعات زیادی درباره سازش پشت پرده آقایان موسوی و کروبی و خاتمی مطرح است و امروز نیز برخی اخبار به نقل از آقای کروبی در مورد به رسمیت شناختن دولت احمدی نژاد منتشر شده است. برخی بیانیه آقای موسوی و سخنان امروز آقای کروبی را به سازش های پشت پرده تعبیر میکنند.

به هیچ وجه چنین چیزی نیست و سازشی در کار نیست. من در آن بیانیه نه تنها هیچ گونه سازشی نمی بینم بلکه آن بیانیه کف خواسته ها و آرمان های مردم است و حداقلی از خواسته های مردم و حکومت می تواند به راحتی این خواسته ها را عملی کند.



ولی حکومت این خواسته را نمی پذیرد یعنی تاکنون نپذیرفته؛ شما فکر میکنید به این خواسته ها تن خواهند داد؟

من نمی توانم آینده را پیش بینی کنم که چه اتفاقی خواهد افتاد و چه خواهد شد، فقط امیدوارم هر اتفاقی که می افتد به نفع ملت ایران باشد و به سربلندی ملت ایران ختم شود.میخواهم بر این نکته تاکید کنم که نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه پشت پرده سازش می کنیم.



با بازداشت های گسترده ای که موج دوم آن بعد از روز عاشورا آغاز شد، به نظر میرسد فضا بسته تر از سابق شده و از طرف دیگر شامل کسانی شده که به انقلاب خدمات زیادی کرده اند. به نظرتان این بازداشت ها تاثیری در حرکت مردمی خواهد داشت؟

این بازداشت ها کار بسیار غلط و اشتباهی است که متاسفانه همچنان هم ادامه دارد. بازداشت کسانی که حرفهای آزادیخواهانه میزنند و از حقوق مردم سخن می گویند هیچ محمل قانونی ندارد. باید توجه داشت که آرمان های آزادیخواهانه، دموکراسی طلبی، قانون گرایی و مردمسالاری دینی، پایه های خواسته های مردم است که "رای" نیز در درون همان قرار میگیرد؛ دستگیری ها که چه مردم عادی و چه شخصیت های سیاسی و مطبوعاتی و... را در بر می گیرد، محمل درست و قانونی ندارد. بازداشت شخصی مثل دکتر بهشتی که سمبل همه حق طلبی ها و اندیشمندی های جنبش و یک دلسوز دانشگاهی است چه فایده ای برای آقایان دارد؟ منظورم فقط شخص دکتر بهشتی نیست بلکه او را به عنوان سمبلی از عزیزان دربند می گویم که به خاطر آرمان های بلند و انسانی شان بازداشت شده اند. من همچنین می خواهم مساله زنان را به طور اخص مطرح و تاکید کنم که بازداشت شیرزنان فهیم و آگاه ایرانی، ضربه بزرگی به حیثیت جمهوری اسلامی میزند. زنانی که باید دراجتماع و دانشگاهها مشغول کار باشند اکنون در کنج زندان ها هستند و این موضوع سرافکندگی عظیمی در سطح ایران و جهان برای جمهوری اسلامی به دنبال دارد.



آیا این بازداشت ها و بگیر و ببندها تاثیری در حرکت مردم و جنبش سبز خواهد داشت؟

این دستگیری ها هیچ گونه تاثیری در خواست و حرکت مردم ندارد؛ مردم به شدت آگاه هستند و با شعور بالای سیاسی، مطالبات خود را پی گیری میکنند. اکنون این مردم هستند که پیشروی روشنفکران هستند، حتی روشنفکران ما به دنبال مردم حرکت می کنند.



خانم رهنورد تعداد زیادی از نزدیکان شما و همسرتان بازداشت شده اند؛برادرتان دوبار بازداشت شده و خواهرزاده آقای موسوی نیز به شهادت رسیده اند. این مسائل چه تاثیری در زندگی شخصی و خانوادگی شما داشته است؟

ما با جنبش سبز نفس می کشیم و زندگی می کنیم؛ خود من همیشه از سوی جریان های محافظه کار و واپس گرا سرکوب شده ام اما اندیشه هایم را مطرح کرده ام. متاسفانه فشارهایشان بر زنان آزادیخواه و من متمرکز شده و با اهانت ها و حاشیه سازی هایی که تازگی نیز ندارد و از سالها قبل جریان داشته، سعی در سرکوب ما داشته اند، اما اکنون دیگر حیا را خورده و آبرو را تف کرده اند. زمانی کتاب هایم را اجازه انتشار نمیدادند و کاری کردند که من زندگی کاری و اجتماعی ام را فقط در دانشگاه گذاشتم اما فشارها ادامه داشت. حالا شدید تر شده؛ هدف آنها این است که من وجود نداشته باشم، نفس نکشم و نباشم. حتی زندگی عاشقانه ما را نیز بر نمی تابند و سعی کردند حاشیه ها به وجود آورند اما همگان میدانند ما چه نوع زندگی ای داریم و این فشارها و تهدیدها، هیچ تاثیری در روند زندگی و فعالیت ها و آرمان های ما ندارد.



بیشتر میخواهم بدانم چه فضایی بر خانواده و فامیل و نزدیکان شما که این همه هزینه داده و میدهند حاکم است؟ آیا این هزینه ها تاثیری در رابطه آنها با آقای موسوی داشته است؟

این هزینه ها به خاطر آقای موسوی نیست بلکه به خاطر جنبش سبز است؛ ما فرد گرا نیستیم و فردگرایی نداریم و خانواده و فامیل ما نیز جدا از مردمی که هزینه میدهند نیستند. برادر من یک شخصیت کاملا علمی و متخصص است و هیچ نوع فعالیت سیاسی ندارد اما همچون سایر مردم هزینه میدهد. ما سینه مان را سپر کرده ایم و آماده برای هرگونه تیر و حمله و تروری هستیم.



خانم رهنورد خود شما نیز تاکنون سه بار مورد حمله قرار گرفته اید؛ گفته می شد افرادی که به شما حمله کردند از "خواهران بسیجی" بودند. ممکن است توضیح دهید اصل قضیه چه بود؟

من نمی توانم با اطمینان بگویم که بسیجی بوده اند اما می گویم که ماموریت داشته اندو از یک روز قبل از 16 آذر تا 18 آذر من در ناامنی شدید قرار داشتم. به طور مداوم تعقیب ام میکردند و یک بار سرم ریختند و بارها با حرفهای بسیار زشتی اهانت کردند. یکبار که حراست دانشگاه مرا به ماشین منتقل کرد تا از محل دور شوم، یک موتورسوار دستش را داخل ماشین کرد و گاز فلفل زد که به شدت حالم بد شد و مدتی مریض بودم و خونریزی کلیه داشتم. روزهای دیگر نیز حراست دانشگاه مراقبت میکرد. آن 4 روز تا 18 آذر یا توهین میکردند و یا حمله فیزیکی میکردند و هیچ گونه امنیتی نداشتم اما بعد از 18 آذر دست برداشتند و فعلا که خبری نیست.



شما نمی ترسید از اینکه یکباره حادثه ای برایتان به وجود آورند؟ آیا پیش بینی چنین حوادثی را کرده اید؟

آزادیخواهی و سلحشوری جزو آرمان های من در زندگی بوده و به خاطر همین از مرگ هم هیچ هراسی ندارم. قبلا گفتم سینه مان را سپر کرده ایم و من به شخصه آماده هرگونه تیر و حمله و تروری هستم.


قسمتی از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد

متن زیر قسمتی از اتفاقاتی است که برای خانم فرشته قاضی ، خبرنگار سابق روزنامه همشهری و فعال حقوق بشر روی داده:

صدای باز شدن دری آهنی را می شنوم و متعاقب آن صدای زنی را که دستم را گرفته و به داخل می کشد. در بسته می شود. چشم بندم را بر می دارد. دو زن در مقابلم ایستاده اند و از من می خواهند لباس هایم را در بیاورم؛ مانتو و روسری را در می آورم و کفش هایم را نیز. اما می گویند باید تمام لباس هایت را در بیاوری! من شوکه می شوم و اعتراض می کنم. زنی که قدی بلند و هیکلی درشت دارد جلو می آید. می گوید: قانون اینجا این است تمام لباس هایت را بیاور. و اشاره به لباس زیرم می کند.مقاومت می کنم اما دستانم را می گیرد و روی زمین می نشاند و یک زن دیگر نیز به جمع این دو اضافه می شود. در میان تقلای من، تی شرتم را از تنم خارج می کنند و شلوارم را نیز. من همچنان مقاومت می کنم اما سه نفری به جانم می افتند و با خشونت هر چه تمام تر، که با ضرب و شتم همراه است، در مقابل فریادها و دست و پا زدن های من، تمام لباس هایم را از تنم خارج می کنند و به بازرسی بدن ضرب دیده ام می پردازند.

می گویم: من امروز در دادسرا بازداشت شده ام و از پیش احضار شده بودم و چیزی به همراه ندارم؛ اما فایده ای ندارد. بعد از تقلایی نیم ساعته آنچه را که می خواستند می کنند و بعد تی شرت و شلوارم را می دهند و می پوشم و به سلولی منتقلم می کنند.

هنوز در شوک هستم و تمام تنم درد می کند. هنوز به خودم نیامده ام که در را باز می کنند و می گویند: حاجی آمده.

در همان سلول چشم بندم را می بندند و چادری سرم انداخته و به اتاق بازجویی منتقلم می کنند. با خود می گویم: به بازجو اعتراض خواهم کرد و...

رو به دیوار و بر صندلی می نشینم و چشم بند بر چشمانم است و از اطرافم بی خبرم. صدای مردی را از پشت سرم می شنوم که می گوید: در افغانستان با چه کسانی دیدار داشتی و برای چه سازمانی جاسوسی می کردی؟

از شوک اول خارج نشده، مجدداً شوک دیگری وارد می شود. می گویم: من خبرنگار سایت امروز هستم و به همین دلیل بازداشت شده ام و...

هنوز حرفم تمام نشده فریاد می کشد: چند بسته قرص ضد بارداری با خود برده بودی؟

من ناباورانه می شنوم؛ امابه آنچه می شنوم باور ندارم. تکرار می کند و من اعتراض می کنم اما با لحن مشمئز کننده ای می گوید: یا جاسوسی یا روابط نامشروع. انتخاب با خودته!

و مرا به سلول باز می گردانند.

چند سال پیش و هنگام جنگ افغانستان به عنوان خبرنگار همشهری، به این کشور سفر کرده ام و امروز با گذشت سال ها با چنین اتهامی مواجه می شوم. یعنی مرا به خاطر سفر به افغانستان بازداشت کرده اند؟ اما چرا چند سال دیر تر؟

هر چه سعی می کنم بر خود مسلط باشم، نمی شود. بارها توضیح می دهم که نه جاسوسی در کار بوده و نه رابطه نامشروعی و... اما فایده ای ندارد. بازجویی که او را نمی بینم شروع به تعریف جزئیاتی می کند که گویا در فیلم های پورنو دیده است؛ و با لحنی مشمئز کننده. یقین پیدا می کنم که مریض جنسی است و لذت می برد از تعریف آنچه که بر زبان می آورد.

احساس بی پناهی آزارم می دهد و شنیدن آنچه که در هر جلسه بازجویی ـ از مسائل جنسی و لحنی مشمئز کننده ـ از سوی بازجو بیان می شود.

- با چه خبرنگارانی دیدار داشتی؟ چه اطلاعاتی به آنها دادی؟ چقدر پول گرفتی؟.. پس جاسوسی نکرده ای رفته بودی برای ارضا شهوات پستت؟ با چند نفر خوابیدی؟ چند نفره... میکردی و...

ناخود آگاه یاد فیلم بازجویی زن سعید امامی می افتم. از ترس بر خود می لرزم. می نویسم برای جاسوسی به افغانستان رفته بودم و از همان موقع برای آمریکا جاسوسی می کنم و پول خیلی خوبی هم می گیرم و...

رفتار بازجو بهتر می شود و به یکباره از سال ها پیش می آید به همین سال های نزدیک تر و به سایت امروز، که از کی در این سایت کار می کنم.

اما یک روز بعد دوباره مسائل عوض می شود و دیگر از امروز نمی پرسد، بلکه از روابط و آشنایی ام با چهره های سیاسی و همکاران مطبوعاتی ام می پرسد. توضیح می دهم که یک روزنامه نگارم و به عنوان خبرنگار سیاسی با همهء چهره های سیاسی از اصلاح طلب و راست رابطه دارم؛ اما رابطه ای که بازجو می خواهد از من بشنود با رابطهء خبری که من با این چهره ها داشتم متفاوت است. یکی یکی اسامی چهره های سیاسی را می آورد و باز رابطه نا مشروع را عنوان می کند و می گوید: آنچه را که می گویم بنویس!

و شروع می کند به تعریف یک فیلم سکسی با جزئیات یک رابطه جنسی و از من می خواهد بنویسم. جزئیاتی که بیان می کند به شدت تهوع آور است. حالم به هم می خورد. واقعاً بالا می آورم. چشم بندم را بالا می کشم و بلند می شوم، اما هنوز کامل نایستاده ام که ضربه ای از پشت وارد می شود و با شدت به میز صندلی ام می خورم و خون از دماغم سرازیر می شود. می افتم و چند ضربه با پا به پهلو ها و پشتم می زند و زنان زندانبان را صدا می کند. مرا با آن حال به سلولم می اندازند.

تمام لباس و تنم خونی است، اما اجازهء حمام کردن نمی دهند. لباسی هم ندارم که عوض کنم. از درد به خودم می پیچم. دوباره سراغم می آیند. همین که وارد اتاق بازجویی می شوم، می گویم: چرا از من نمی پرسید چه کرده ام و چه نوشته ام؟

با تمسخر می گوید: مهم نیست چه کرده ای. آنچه را که من می خواهم باید بنویسی در غیر این صورت می اندازمت توی سلولی که تا حد مرگ بهت تجاوز کنند.

قلبم به شدت می زند. شاید متوجه می شود رنگم به یکباره می پرد که می گوید: ما مردان زیادی اینجا داریم که سال هاست زنی را ندیده و تشنهء زن هستند و... دیگر نمی شنوم چشمانم را که باز می کنم در سلولم هستم و فکر می کنم همه چیز خوابی بیش نبوده است.

اما هر روز تکرار می شود و دو حالت بیشتر ندارد: باید بنویسم که دربارهء افسانه نوروزی، برای تضعیف قوه قضائیه، نامه سرگشاده دادم و با نامه ام اذهان تمام جهانیان را نسبت به ایران و دستگاه قضایی تخریب کردم و باعث شدم جوسازی شدیدی علیه جمهوری اسلامی در سطح جهانی شود - مهم هم نبود برای بازجو که افسانه نوروزی در آن مقطع با دستور رئیس قوه قضائیه، محاکمه مجدد، تبرئه و آزاد شده بودـ؛ باید بنویسم از رادیو آزادی پول گرفته ام تا دربارهء مرگ زهرا کاظمی جو سازی کنم و....
باید بنویسم که از مصطفی تاج زاده و محمد علی ابطحی خط می گرفتم تا امنیت ملی ایران را به خطر بیندازم. خط مقالات و گزارشاتم را آنها به من می دادند. باید بنویسم برای سفارت ترکیه جاسوسی کرده ام و از طریق دوستم که مترجم این سفارت است اخبار را در اختیار آنها قرار داده ام و یا از طریق کاردار بلژیک در ایران، اخبار محرمانه را منتقل کرده ام. باید بنویسم در کافه ها و رستوران ها قرار می گذاشتم و اطلاعات را می فروختم و از صهیونیست ها پول گرفته ام تا دربارهء 13 یهودی که در شیراز متهم به جاسوسی شده بودند جوسازی کنم و... باید بنویسم هر آنچه نبود و نکرده ام، اما بازجو می خواهد. باید بنویسم که سایت امروز برای براندازی نظام جمهوری اسلامی راه اندازی شده و ماموریت تک تک کارکنان این سایت در همین راستا است. باید بنویسم تاج زاده پشت همهء این قضایا است. باید بنویسم نامهء محرمانهءجنتی به خاتمی درباره قراردادهای نفتی را ابطحی در اختیار من قرار داده و منتشر کرده ام و...
و باید بنویسم در پارلمان وارد اتاق فلان نماینده مجلس شده و لباس هایم را درآورده و از او خواسته ام با من... و... و... و در غیر این صورت یا مرا در سلولی خواهند انداخت تا به طور دسته جمعی به من تجاوز کنند و يا همسرم در یک تصادف کشته خواهد شد.

بازجویم که مردی میانسال، معروف به کشاورز بود می گفت: آمار تصادف در ایران خیلی بالاست و به راحتی همسرت یکی از این آمار خواهد بود. یا تهدید می کرد که همسرت را بازداشت می کنیم و در مقابل او به تو تجاوز می کنیم و...

در ایزولهء کامل هستم و هیچ اطلاعی از بیرون ندارم. بازجو می آید و با صدایی آرام که سعی می کند لحنی غمگین داشته باشد می گوید: مادرت سکته کرده و متأسفانه فوت شده و 3 روز ست که در سرد خانه است و منتظر تو هستند. سر عقل بیا تا روح مادر مرحومت بیش از این زجر نکشد و.. .

دیگر نمی شنوم. دست به اعتصاب غذا میزنم تا اجازه دهند تماسی با خانواده ام بگیرم.

دو روز بعد قاضی پرونده، صابری ظفرقندی، می آید. تصمیم می گیرم همه چیز را به او بگویم، اما قبل از اینکه حرفی بزنم فریاد می کشد: اعتصاب غذا کردی؟ پس حرفه ای هستی! نشونت می دم با زندانیان حرفه ای چه می کنن. به راحتی 4 شاهد ردیف می کنم و به اتهام زنا، سنگسارت می کنم و...

زن زندانبان می گوید هر چه میخواهند بنویس و برو سر خونه زندگیت. عید فطر نزدیک است و روز عروسی توست و...

به یکباره فکری به ذهنم میرسد؛ از بازجو برگه ای می خواهم و می نویسم من عقد کرده ام و عید فطر، روز عروسی ام است و تاکنون رابطهء جنسی نداشته ام و روزی که احضارم کردند رفتم پزشکی قانونی و برگهء بکارت گرفتم و اگر بخواهید می نویسم که با همهء عالم و آدم رابطه نامشروع داشته ام اما این برگه نزد همسرم هست وآن را ارائه خواهد داد.

فکر می کردم با این قضیه این بحث ها تمام می شود اما بازجو می گوید: بنویس از پشت..

می گویم: برگه ای که گرفته ام از هر دو طرف است...

باورم نمی شود اینقدر وقیح شده ام که چنین چیزی را بر زبان می آورم؛ و بازجو می گوید: بنویس رابطه ام در حد عشق بازی بوده است و....

و من می فهمم که این قضیه تمامی ندارد. شروع می کند به تعریف جزئیات عشق بازی و... و می خواهد که بنویسم... و....

نمیدانم چند روز است که در بازداشت هستم. نیمه های شب مرا به اتاق بازجویی می برند و بازپرس پرونده می خواهد تفهیم اتهام کند. اسمش مهدی پور است و از آن خشکه مذهبی هایی است که نمونه هایش را کم ندیده ام. می گوید که من قلب امام زمان را به درد آورده ام و...

می خواهم به او بگویم و اعتراض کنم از آنچه بر من گذشته، اما اجازهء حرف زدن نمی دهد و از امام زمان می گوید و به فاطمهء زهرا قسم می خورد که نسل من و امثال مرا از زمین برخواهد کند و... و می رود.

یک روز بعد به زندان اوین منتقل می شوم. باز در انفرادی هستم؛ تا دو روز آخر که به بند عمومی منتقل می شوم. و باز همان بازجو است و همان حکایت ها.

پس از آزادی با وثیقه، بارها مجدداً احضار می شوم و این بار در حضور سعید مرتضوی، دادستان تهران به این مسائل اعتراض می کنم. عجیب اینکه مرتضوی می گوید اینها لازمه بازجویی است!

همسرم به شدت اعتراض می کند و می گوید: ما شکایت داریم نسبت به رفتار بازجو و قاضی پرونده و توهین های غیراخلاقی و ضرب و شتم.

مرتضوی از من می خواهد نزدیک میزش بروم. می ایستم . بلند می شود و در حالیکه نفس اش به صورتم می خورد می گوید: فحش باد هواست؛ از این گوش شنیدید از اون گوش رد کنید.

از رئیس دفترش می خواهد که همسرم را بیرون ببرد و من می مانم در اتاق و دادستان تهران. نزدیکم می شود و کنارم می نشیند. ترس عجیبی دارم و حس می کنم قلبم می خواهد بیرون بپرد. صورتش را نزدیکم می کند و می گوید مثل اینکه تذکرهای بازجو را جدی نگرفته ای؟

اینقدر نزدیک شده که می ترسم حرفی بزنم یا تکانی بخورم. می گوید: نه تصادف شوخی است نه تجاوز و...

دیگر چیزی نمی شنوم؛ تمام تلاشم این است از او که لحظه به لحظه نزیک تر می شود فاصله بگیرم و... نگاه وحشتناک او، همچون نگاه بازجوی من است که در زندان مسائل جنسی را با لذت تمام تعریف می کرد و از من می خواست بنویسم. نگاهی که به شدت ناامنی را به من منتقل می کند و دفعات بعد می ترسم تنها به دفتر مرتضوی بروم. هر بار که احضار می شوم با وکیلم می روم و به او و همسرم نیز با التماس می گویم مرا در دفتر مرتضوی تنها نگذارند. در حضور وکیلم به دکتر شیخ آزادی، در پزشکی قانونی زنگ می زند و می گوید: خانم فرشته قاضی اینجاست و ادعا می کند که دماغش در زندان شکسته اما قبلا جراحی زیبایی انجام داده و شکستگی مربوط به همان است و الان می فرستم تا تو معاینه ای بکنی اما فقط خودت معاینه کن و گزارش بنویس.

وکیلم به شدت اعتراض می کند و می گوید: شما خود خط دادید که این آقا چه بنویسد!

مرتضوی اما ما را با ماموری می فرستند خیابان اشرفی اصفهانی. دکتر شیخ آزادی بدون اینکه حتی نگاهی به بینی ام بیندازد می گوید مربوط به جراحی زیبایی است و... (که این خود حکایت مفصلی دارد و در فرصتی دیگر خواهم نوشت).

تمام این مسائل را در هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی و دیدارهایی که با برخی مقامات دارم بازگو می کنم. همه حیرت زده گوش می سپارند به آنچه بر سرم در زندان جمهوری اسلامی آمده است. با اینکه از قبل تذکر داده اند دربارهء این مسائل هیچ سخنی در حضور رئیس قوهء قضائیه نزنیم، اما به شاهرودی می گویم و از او می خواهم جلوی این بیدادگری ها را بگیرد که اگر روزنامه نگار دیگری به زندان رفت از او در حیطهء کار خود بازجویی کنند و...

به یکباره حالم بد می شود. بر خلاف تمام تلاشم می زنم زیر گریه و از اتاق شاهرودی بیرون می آیم تا آبی به سر و صورتم بزنم. بعد ها می شنوم که شاهرودی به آقای خاتمی گفته است که از شنیدن سخنان من به شدت متاثر شده است.

اما فقط در حد تاثر باقی می ماند؛ نه برخوردی با بازجو و قاضی پرونده می شود و نه اعادهء حیثیتی از من، بلکه پس از سفری که به خارج داشته ام در بازگشت به ایران باز همان بازجو است که از من بازجویی می کند و....

و من می مانم با روحی به شدت خسته و بیمار که باید تحت روان درمانی قرار بگیرد و از هر مردی هراس دارم و نمی توانم حتی با همسرم نیز ارتباطی برقرار کنم. روحی چنان بیمار که هنوز هر از چند گاهی باید به روانپزشکم مراجعه کنم و...

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

اطلاعیه بیت آیت الله العظمی منتظری درباره برگزاری مراسم چهلم

بیت ایت الله العظمی منتظری اطلاعیه ای درباره چهلمین روز درگذشت این مرجع تقلید و چگونگی برگزاری مراسم منتشر کرد.

به گزارش کلمه متن اطلاعیه به شرح زیر است:

(من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه

فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا)‏

‏چهل روز از رحلت جانگداز عبد صالح خداوند، اسطوره مجاهدت و مقاومت ، بزرگمرد عرصه فقاهت ،‏ ‏حضرت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) می‎گذرد.

‏ ‏چهل روز پیش ، آن فقیه بزرگوار، مشتاق و سبکبار، ندای (فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی) حق را لبیک‏ ‏گفت و امتی را ناباورانه ، عزادار و داغدار خویش نمود; و اینک در چهلمین روز فراغش به سوگ‏ ‏می‎نشینیم .

‏ ‏به سوگ می‎نشینیم به یاد آن قلب همیشه تپنده تاریخ ، که در برابر تمامی جور و ستمی که بر او می‎رفت‏ ‏اسوه صبوری و پایمردی و استواری بود، اما تحمل و توان مشاهده کوچکترین ظلمی را در حق هیچ‏ ‏انسانی نداشت ، هر انسان با هر مسلک و عقیده و مرام ; او کرامت انسانی را بسیار ارج می‎نهاد. به پیروی‏ ‏از مولای خود حضرت علی (ع)، پست و مقام را تا زمانی ارزشمند می‎دانست که بتواند حق مظلومی را‏ ‏بستاند و پناه بی پناهی باشد یا باطلی را از جامعه بزداید.

‏ ‏چهل روز است که روح پر فتوح آن عزیز به معراج رفته و در جوار رحمت الهی مأوا گرفته است .

‏ ‏ضمن عرض تقدیر و تشکر از حضرات مراجع عظام و علمای اعلام ، دانشگاهیان و روشنفکران و کلیه‏ ‏اقشار ملت بزرگوار که با ارسال پیام و بزرگداشت آن مرجع عالیقدر، مقام والای علم و حریت را ارج‏ ‏نهادند، مراسم اربعین آن فقید سعید را با توجه به تضییقاتی که متأسفانه وجود دارد، بدین گونه به اطلاع‏ ‏می‎رسانیم :

‏ ‏زمان : جمعه ‏۱۳۸۸/۱۱/۹‏ مطابق با سیزدهم صفرالمظفر، ساعت ۳ الی ۵ بعدازظهر

‏ ‏مکان : قم ، بلوار شهید محمد منتظری ، دفتر و بیت فقیه عالیقدر

بیت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه)

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

باند احمدی نژاد- مصباح در جلد رهبری مجاهدین خلق؟

محمد خاتمی و مهدی کروبی بطور جداگانه به دیدار خانواده دکتر علیرضا بهشتی رفتند. همه آنها که سالهای 58 تا 60 را بخاطر دارند می دانند که تمام حمله مجاهدین خلق متوجه آیت الله بهشتی بود. آنها مرگ بهشتی را می خواستند و سرانجام نیز با انفجار حزب جمهوری اسلامی به این آرزو رسیدند. در همان سالها، یکبار آیت الله بهشتی، پس از دیدار با آیت الله خمینی که آن زمان در قم مستقر بود، در مدرسه فیضه قم سخنرانی کرد. او که بعد از آیت الله طالقانی پرقدرت ترین روحانی ناطق در جمهوری اسلامی بود، دراین سخنرانی عمدتا علیه اتحاد شوروی وقت سخن گفت و به نوعی دلجوئی از ارتجاع خفته در قم.

پس از بازگشت به تهران، در جلسه هفتگی حزب جمهوری اسلامی دلیل این سخنرانی را از او سئوال کردند. آیت الله بهشتی گفت: شما از پشت صحنه خبر ندارید. نمی دانید آقایان روحانیون در قم چه فشاری به امام و ما می آورند. صد رحمت به مجاهدین!

مجاهدین کار خود را تمام کردند، اما میراثی باقی ماند بنام قانون اساسی و جمهوری که تمام کردن کار آنها به همان روحانیونی واگذار شد که آیت الله بهشتی از فشار آنها نالیده بود. روحانیونی نظیر شیخ محمد یزدی، احمد جنتی، احمد خاتمی، مصباح یزدی، حائری شیرازی و دیگرانی که روح الله حسینیان، آن زمان انگشت کوچک دست آنها بود و امثال احمدی نژاد پادوی فرامین و فتواهای آنها. آن انگشت کوچک ها و پادوها امروز مجریان دولتی و قضائی همان ارتجاع خفته در قم هستند که البته دیگر خفته نیست، بلکه بسیار هم بیدار است. چنان بیدار که آهسته آهسته علی خامنه ای را محاصره کرد و او را به درون قلعه خود بُرد و تبدیل به سخنگو و مجری فرامین خود کرد. بگذریم که او از همان سالهای اول جمهوری اسلامی نیز نشان داده بود که در پی "قدرت" حاضر به هر معامله ای هست و با همین حساب، جلوی میرحسین موسوی که برگزیده آیت الله خمینی بود ایستاد تا در همین قلعه برای خود جا باز کند. در آن دوران برای آن ایستادگی ها، امثال عسگراولادی پدرخوانده موتلفه اسلامی به وی "مرحبا" می گفتند و آیت الله گلپایگانی که هم وزن مذهبی آیت الله خمینی بود، در قم برایش چشمک می زدند.

آنها که امروز کار جمهوری اسلامی را می خواهند تمام کنند، در آن سالها مجاهدین خلق را آلت دست خود کردند و ابتدا بدست آنها حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیر را منفجر کردند، تا جاده را برای امروز خود هموار کنند و امروز رحم به خانواده آقای خمینی و خانواده آیت الله بهشتی ندارند. آنها می خواستند طناب به گردن آیت الله منتظری بیاندازند. (سخنان تلفنی شیخ محمد یزدی و احمدی جنتی که اولی برای رهبری یورش به بیت آیت الله منتظری به قم رفته بود و دومی در تهران گزارش حمله را می گرفت و رهنمود می داد. جنتی در همان تماس تلفنی گفته بود، بیخود این دست و آن دست کردید. حبس خانگی فایده ندارد. طناب می انداختید گردنش و از خانه بیرونش می آوردید و می بردید جائی که من هم خبر نداشته باشم.) اینها تاریخ جمهوری اسلامی و سرگذشت انقلابی است که به 31 سالگی رسیده است. و تازه بخش اندکی از آن!

بازگردیم به دیدار کروبی با خانواده آیت الله بهشتی. خانواده ای که در سال انقلاب در ایستگاه قلهک تهران و در یک خانه کوچک زندگی می کرد و معلوم نیست دکتر بهشتی که امروز در زندان کودتاست آن زمان چند ساله بود!

مهدی کروبی در این دیدار در پاسخ به این سوال همسر آیت الله بهشتی که آیا آیت اله بهشتی و خانواده ایشان در جمهوری اسلامی حرمتی دارند؟ گفت:

این خانواده برای این نظام هزینه ی سنگینی داده و فرزندان شهید بهشتی در مسیر عمل و دانش قرار گرفتند و هیچ مسئولیتی در این نظام مطالبه نکردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همگان شاهد ذکاوت و درایت آن مرحوم در روند تدوین قانون اساسی که اتفاقا این روزها بخش اعظم آن در عمل به فراموشی سپرده شده است، بودند. آیت اله بهشتی نزد امام جایگاهی ویژه داشت و اولین رئیس دستگاه قضائی کشور با حکم امام بود.

در شرائط عجیبی بسر می بریم و باید شاهد دستگیری یاران انقلاب، زندان رفته های قبل از انقلاب، رزمنده های دوران دفاع مقدس، فرزندان شهدای بزرگ این نظام و فرزندان غیور این سرزمین باشیم. در شرائطی قرار گرفته ایم که برای اولین بار بعد از انقلاب پل ارتباطی مان با سیستم برای حل مشکل زندانیان قطع می باشد و راه رایزنی در این باب بسته است.

شیرین کاری میمون در مجلس

آقای ا.ن که امروز برای ارائه لایحه بودجه به مجلس شورای اسلامی رفته بود، به جای لوح فشرده بودجه سال 89 سهوا یک عدد سی دی خام تحویل علی لاریجانی رییس مجلس هشتم داد.

به گزارش خبرنگار عصرایران، این اتفاق نادر در شرایطی روی داد که احتمالا به دلیل اشتباه صورت گرفته هنگام رایت سی دی بودجه سال 89 به خوبی در آن ذخیره نشده است. با این حال بعد از مشخص شدن خام بودن سی دی، مسوولان نهاد ا.ن به سرعت دستور دادند که نسخه اصلی بودجه به مجلس منتقل شود.

این در حالی است که علاوه بر لوح فشرده بودجه 89 متن اصلی بودجه از سوی ا.ن به لاریجانی ارائه شده بود.
برخیز که دیگر نوبت ماست

برخیز که ایران وطن ماست




مخالفان موسوی ازوحشت "وحدت"، اورامنافق وجاسوس خوانده ودروغهای خودراهم باورکرده اند
وعده ی ما

بیست و دوم بهمن

سراسر ایران ِ سبز

همینجوری

کودتاچیان بدبخت سعی کنید بیست و دو ِ بهمن دست از پا خطا نکنید وگرنه مادر محترمتون را شب ِ چهارشنبه سوری . . . .

تولد بیست و هفت سالگی ندا آقا سلطان




جنبش راه سبز (جرس): امروز خانواده شهيد ندا آقا سلطان در سالروز تولدش بر مزار او در بهشت زهرا حاضر شدند. جمعي از مردم نيز براي اداي احترام به ندا به خانواده او پيوستند. سوم بهمن امسال، ندا بيست و هفت ساله مي‌شد..

به گزارش وب سایت موج سبز آزادی در كنار كيك تولدي كه خانواده ندا به مناسبت سالگرد بيست و هفت سالگي او بر مزارش گذاشته بودند، شاخه‌هاي گلي از سوي ديگر سوگواران قرار گرفته بود.


سایت اخبار روز نیز گزارش داده است که سنگ قبر ندا با شمع های روشن و گل های رز پرپر شده و عکس های کودکی ندا تزئین شده بود. مادر ندا می گفت نگذاشتند برای ندا ختم ٰ و چهلم بگیرم، تولدش را باید می گرفتم.


رفته رفته به تعداد مادران عزادار و حامیان آنها و خانواده ندا که برای گرامیداشت سالروز تولد ندا به سر مزارش می آمدند بیشتر شد. ده ها نفر از مردم توانسته بودند خودشان را به قطعه ۲۵۷ برسانند. مادر ندا با دیدن تک تک مردمی که می آمدند در حالیکه با صدای بلند گریه می کرد خطاب به دختر خود می گفت: بلند شو ببین چقدر مهمان داری، پارسال تنها بودی، بلند شو!
کیک تولد ندا روی سنگ قبرش قرار گرفت با عدد ۲۷. مادر ندا می گریست و فریاد می زد که عزیز دلم ۲۷ ساله شد، ندای من ۲۷ ساله شد، ندای مردم ایران ۲۷ ساله شد.


جمعیت که بیشتر شد دو اتومبیل نیروی انتظامی روبروی قطعه ۲۵۷ ایستادند. مامورها پیاده شدند .خاله ندا که مشغول عکس گرفتن بود و پدر ندا را خواستند و به آن ها تذکر دادند که شعار داده نشود.
یکی از مادران عزادار تلفنی خبر داد که در مسیر نواب مامورها جلوی اتومبیل ها را می گیرند و از حرکت و ورود مردم به سمت بهشت زهرا جلوگیری می کنند.



حمله طلاب افراطی ِ حرام زاده به عروس امام خمینی

جنبش راه سبز (جرس): فاطمه طباطبایی، همسر سید احمد خمینی و عروس امام ، مورد حمله طلاب افراطی قرار گرفت.

به گزارش وب سایت ندای سبز آزادی، همسر سید احمد خمینی که چند سالی است در حوزه علمیه حضرت خدیجه تدریس عرفان امام می‌کند، در پاسخ به درخواست گروهی از طلاب که از او در مورد حمله اراذل و اوباش به حسینیه جماران توضیحی بی‌طرفانه خواسته بودند به بیان آنچه در شب عاشورا بر بیت امام رفت پرداخت اما در حین توضیحات مورد ضرب و شتم شدید عده‌ای از افراطیون این حوزه قرار گرفت.

گفتنی است این ضرب و شتم توسط گروهی دیگر از طلاب با عقاید افراطی و البته با حمایت نماینده حوزه علمیه قم همراه با توهین و عمامه به زمین زدن صورت گرفته و به عروس امام گفته شده که "این حوزه جای شما نیست".

فاطمه طباطبایی پس از این اتفاق به این حوزه که واقع در محله سیدخندان تهران است نرفته است.


آیا این بی حرمتی به امام خمینی نیست؟؟؟

بیست و دوم بهمن را سبز میکنیم






۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

رهبران بزرگ، رهبران کوچک

پس از سرکوب شدید عاشورای 88، چند تن از رهبران جنبش سبز که بیرون از ایران زندگی می کنند، به نمایندگی از رهبران جنبش، خواستار افزایش فشار از سوی مردم به حاکمیت و اعمالی مانند اعتصابات گسترده و فشار به حکومت تا سقوط آن شدند، دو روز بعد، بیانیه میرحسین موسوی خواستهای پنجگانه وی را برای خروج از بن بست پیشنهاد کرد. میرحسین موسوی در حالی این بیانیه را منتشر کرد که سه تن از اصلی ترین یارانش دستگیر شده، خواهرزاده اش کشته شده بود و خود دائما به دستگیری و حتی اعدام تهدید می شد و می شود. مقایسه این دو شیوه برخورد نشان می دهد که:

اول، دو دیدگاه در جنبش وجود دارد، برخی برآنند که باید جنبش را رادیکالیزه کرد و تا سرحد سقوط حکومت پیش رفت و به سقوط حکومت به عنوان دستاورد جنبش برای تغییر نگاه کرد، اما برخی دیگر، از جمله میرحسین موسوی معتقدند که باید هزینه پرداخت شده توسط جنبش اجتماعی به یک نتیجه مشهود تبدیل شود و پس از وادار کردن حکومت به عقب نشینی، جنبش را ادامه داد. دیدگاه اول نگاهی انقلابی و سنتی و پوپولیستی به جنبش دارد،

هیجان زده و عوامگراست و نگاه دوم، نگاهی سیاستمدارانه دارد و نتیجه گراست نگاه اول می خواهد بسرعت به نتیجه برسد و از راههای میانبر استفاده کند و در نتیجه خشونت را با خشونت پاسخ بگوید، اما نگاه دوم ارزش زمان را می داند و معتقد است زمان به نفع جنبش است، به همین دلیل باید با ایجاد سرعت گیرهای مناسب، مسیر درست را پیش پای جنبش نهاد.

دوم، از همان روز اول دو دیدگاه در جنبش وجود داشت، دیدگاه اول، به راههای اساسی و قطعی فکر می کرد، و گروه دوم به راههای ممکن و مقدور. گروه اول چون در داخل کشور زندگی می کرد، می دانست و می داند که راههای قطعی و ناممکن به دلیل دشواری و بخصوص خشونت آمیز بودن آن جنبش را رادیکالیزه کرده و در نتیجه بدنه اجتماعی آن را کوچک می کند، اما گروه دوم، با مشابه سازی انقلاب سعی می کند تصور کند که راه حل خشونت آمیز آیت الله خمینی در زمستان 57 حالا هم داروی خوبی برای بیماری ماست. این مشابه سازی بدون توجه به تغییر تاریخ و مختصات ارتباطی عملا بی نتیجه است.


سوم، جنبش سبز یک جنبش تعریف شده و مشخص است، این جنبش خصوصیاتی دارد که براساس زندگی مردم داخل کشور، مشخص شده است. خصوصیاتی از قبیل مبارزه در حین زندگی، اجتناب از خشونت برای کشاندن همه مردم به اعتراض، اهل سازش و گفتگو بودن و استفاده از کلیه راههای ممکن برای نتیجه گیری از اعتراضات، تلاش برای بهبود شرایط و نه دشوار کردن آن و خصوصیاتی دیگر که جنبش را سبز و زیبا و انسانی و ممکن می کند. کسانی می توانند رهبر این جنبش باشند که " سبز" بودن جنبش را در محاسبات خود لحاظ کنند، وگرنه تبدیل خشم مردم به یک جنبش کور از هر سخنور دارای رسانه ای برمی آید. به همین لحاظ است که جنبش سبز باید سبز بماند. این نه یک دستور تشکیلاتی، بلکه یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. جنبش سبز در مدرسه خیابانی خود موفق به کشف فرمول های جادویی پیروزی بر دیکتاتوری شده است. ما نمی توانیم به دلیل امیال شخصی یا تجربه های آشنا، این تجربه های ملی و بی نظیر را رها کنیم و فرمول تازه ای را به جنبش تحمیل کنیم. نکته این که وقتی موسوی یا کروبی در شرایط سخت رهبری پیشنهادی می دهند، این پیشنهاد برآمده از شرایط درون جنبش است، طبیعی است که این شرایط با شرایط رهبرانی که صادقانه سعی می کنند تا راههای سریع و ناممکن را پیشنهاد کنند، تعارض پیدا می کند. در چنین تعارضی حق با بچه های داخل است.

چهارم، انقلاب مرده است. تا آنجا که من می دانم انقلاب ایران آخرین انقلابی بود که توانست با شیوه انقلاب های سنتی به نتیجه برسد. کنکاش در واقعیت این انقلاب نیز نشان می دهد که حتی اگر انقلابات سنتی هم ممکن بودند، حداقل نتیجه انقلاب 57 نتیجه ای نبود و نیست که ما را به تکرار آن ترغیب کند. پس بر سر قبری که جنازه ای در آن نیست، شیون نکنیم. حالا عصر انقلابات مخملی است، نامش را هر چه می خواهید بنامید، مخملی، مسالمت آمیز، رنگین، مردمی، یا هر چیزی دیگر. نه لازم است ساختمان تلویزیون را فتح کنیم، نه ارتش را در جنگ خیابانی شکست دهیم؛ جنگ بر سر مشروعیت و مقبولیت است. ما تلاش می کنیم تا با فریادهای " الله اکبر" و " مرگ بر دیکتاتور" و نمایش تصاویر میلیونی مان ثابت کنیم اکثریت مردم با ما هستند، آنها هم سعی می کنند جلوی تشکیل جمعیت میلیونی ما را بگیرند و از طرف دیگر با به خیابان کشیدن هواداران خود و خریدن افرادی مشکوک که چهره شان داد می زند که از حامیان حکومت نیستند، و با استفاده از چندین شبکه تلویزیونی و صدها روزنامه و میلیاردها دلار، دهها هزار نفر را به خیابان بیاورند و با ترفندهای مختلف این دهها هزار را صدها هزار معرفی کنند و نتیجه بگیرند که ملت حامی حکومت و ولایت است، از سویی ما روز به روز بیشتر حساس و گاهی خسته می شویم و از طرف دیگر دائما در جبهه حامیان حکومت شکاف می افتد. سرانجام روزی خواهد رسید که حکومت بپذیرد که گریزی از به رسمیت شناختن مخالفان خود که اکثر مردم هستند، ندارد. در آنجاست که نقطه بحرانی آغاز می شود، حکومت یا باید بکشد و بزند و زندانی کند و طرفی نبندد، یا به دنبال راهی برای خروج از بحران بگردد، در آن روز ما باید به مذاکره فکر کنیم. مهم نیست که آنها فریاد می زنند موسوی اعدام باید گردد، مهم این است که آنها شهامت این کار را ندارند. مهم این است که آنها خودشان می دانند که حاصل خشونت برای آنان کاهش روزافزون حامیان و ریزش روزافزون نیروهای حکومتی است. سرکوبگران سرانجام خسته می شوند، چرا که آنان خود می دانند که حافظان دروغ اند و ما دائما قدرتمندتر می شویم، چون ما می دانیم که اکثریت با ماست. در چنین فضا- زمانی، ما باید آماده مذاکره باشیم. در آن زمان مردم مثل ببری که محافظ توله هایش است، با چشمانی نگران و خشمگین منتظر می ماند، اما رهبران پشت میز مذاکره می نشینند. پنج اصلی که میرحسین موسوی در بیانیه آخر خود آورده است، بخش وسیعی از خواسته ماست. ما برای رسیدن به این خواسته ها می جنگیم. این خواسته ها یعنی اهداف جنبش مدنی، ممکن است همه خواسته های نهایی ما این نباشد، اما این یک آغاز بزرگ است، پس آغاز می کنیم.

پنجم: ظهور رهبران مفید موضوع اصلی جنبش ماست. رهبران پوپولیست کسانی هستند که خوب شعار می دهند و خوب حرف می زنند، اما رهبران مفید کسانی هستند که می توانند با حامیان خود ارتباط درست برقرار کنند، با استفاده از سرمایه اجتماعی ملت، وارد مذاکره شوند و در حالی که اطراف شان را دهها قاتل نظامی گرفته است، با اعتماد به قدرت ملت، خواسته های شان را بگویند و پیش بروند. آنها در سخت ترین شرایط خشمگین نیستند و در دشوارترین وضعیت نگرانی شان را نشان نمی دهند. آنها خود را مسوول حفظ جان حامیان شان می دانند و می خواهند که حرکت مردم به پیش برود. رهبران مفید کارشان شناختن لحظات جنبش و پیش بردن آن است. آنان می خواهند نتیجه زحمات مردم گرفته شود. ما بیش از هر چیز به رهبران مفید نیاز داریم، افرادی که بتوانند هم در انبوه جمعیت مردم حاضر شوند و هم با اعتماد به نفس وارد اتاق رهبران دیکتاتور بشوند. آنها می توانند اسلحه محافظان را کنار بزنند، به چشمان دیکتاتور خیره بشوند و بگویند که من آماده مذاکره ام، آنها بدون اینکه صدایشان بلرزد خود را نماینده مردم می دانند و از شنیدن عربده مرگ بر موسوی و مرگ بر خاتمی که از جمعیت مزدوران برمی خیزد نمی ترسند. آنها آماده بخشیدن و آماده گرفتن حق مردم اند و همه این قدرت را به اعتماد مردم می کنند.

ششم: در سال 1357 شاپور بختیار راهی میانه را به مردم و حکومت عرضه کرد. او که سالها در داخل کشور زندگی کرده بود و رنج کشیده بود و از جنس حکومت نبود، برای حفظ کشور پذیرفت که دولتی تشکیل دهد تا حافظ کیان ایران زمین شود. او با رهبران دینی و ملی مذاکراتی کرده بود و با حکومت نیز، اما مردمی که تا چند ماه قبل او را از خود می دانستند، او را از خود راندند و راه حل انقلابیون خارج نشین، به نمایندگی آیت الله خمینی، بنی صدر، یزدی، شاملو، کمونیست ها، مجاهدین خلق، و عامه مردم را انتخاب کردند. حالا سی سال از آن تاریخ گذشته است. متوسط سنی معترضان به حکومت ده سالی بالاتر از آن زمان است و سیاستمداران، پخته تر و داناتر شده اند، سازش برای رسیدن به وضعی معقول و ممکن، امروز تابوی مردم نیست. حالا روز امتحان است، امتحان حکومتی که یک انقلاب را پس می زند تا دولت را تحویل مردم بدهد، امتحان سیاستمدارانی که سی سال مصیبت را تحمل کردند بخاطر آن " نه" بی دلیل که به آن مرد سیاست گفته بودند، امتحان مردمی که خواسته های ممکن را نخواستند تا به همه چیز برسند، اما نه تنها همه چیز را به دست نیاوردند، بلکه بسیاری از آنچه را داشتند از دست دادند و امتحان جهانی که می توانست راهی عاقلانه برای منطقه حساس خاورمیانه را انتخاب کند، اما آنها نیز علیرغم گفته های کسانی چون دیوید اوئن و کی سینجر تسلیم خواسته های پوپولیستی مردم شدند. اما تفاوت بزرگ این است که آن روز بختیار یک حکومت نسبتا معتدل را به مردمی پیشنهاد کرد که او را یک شبه از فرشته نجات به نوکری بی اختیار تبدیل کردند و حالا میرحسین موسوی دارد راه حلی ممکن را به حکومتی و مردمی پیشنهاد می کند که تقسیم منطقی قدرت میان مردمان را ممکن است به توهم ماندن حکومت اسلامی یا حکومت مطلقا دموکرات ترجیح دهند. امروز روز انتخاب است، حکومتی ممکن است بخاطر یک انتخاب غلط نابودی کامل خود و یک کشور را انتخاب کند، یا مردمی برای رسیدن به همه چیز، نود درصد آنچه می خواهند را از دست بدهند. من پیشنهاد موسوی را یک راه حل منطقی و مهم می دانم و آن را می ستایم.

هفتم: میرحسین موسوی با آخرین بیانیه خود نشان داد که یک رهبر عملگرا، دانا، خردمند و شجاع است. او توانایی عبور دادن ما را از شرایط کنونی دارد. مهم نیست که پیشنهاد او فردا توسط حکومت رد بشود، پیشنهادات موسوی اصلی ترین خواسته های ماست، بی آنکه کل حکومت را انکار کند. او یک راه ممکن را عرضه کرده است. باید از او حمایت کرد تا بماند و باید دانست که اپوزیسیون به معنای واقعی آن، فقط وقتی می تواند راههای معقول و ممکن را پیشنهاد کند که پایش بر خاک ایران باشد و خطرات زندگی مردم در ایرانی که گرفتار دیکتاتوری است بفهمد.


ابراهیم نبوی

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

"خالی بندی" فرمانده نیروی انتظامی از ترس راهپیمائی مردم در 22 بهمن

سردار احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی روز گذشته در تهران یک مصاحبه خبری کرد. او دراین مصاحبه، با هدف زمین گیر کردن جنبش سبز در راهپیمائی 22 بهمن گفت:

دوران مداران تمام شده است. اس ام اس ها و ای میل ها را کنترل می کنیم و هرکس را که دیگران را دعوت به تظاهرات غیر قانونی بکند، تحت پیگرد قرار می دهیم. فضای سایپری در ید قدرت خود ماست.



فرمانده نیروی انتظامی حرف های دیگری هم زد، اما همین دو نکته جان کلام و انگیزه او برای حضور دراین مصاحبه خبری بود.

اول- نیروی انتظامی، نه تنها بسیج و نه تنها سپاه و لباس شخصی های تحت فرمان سپاه هرچه توانسته اند در 7 ماه گذشته کرده اند. از کشتن مردم درخیابان ها، شلیک انواع نارنجک ها به سوی مردم، استفاده از باتوم و چوب و چماق، زیر گرفتن مردم با اتومبیل های نیروی انتظامی، شکنجه در بازداشتگاه ها، قتل بازداشتی ها و آغاز ترورهای سیاسی که دو نمونه خواهر زاده میرحسین موسوی و استاد فیزیک علیمحمدی برجسته ترین نمونه های آن است. بنابراین نیروی سرکوب هر هنری داشته دراین مدت به نمایش گذاشته و اگر هنر دیگری باقی مانده بود، فرمانده نیروی انتظامی وعده آن را نمی داد، بلکه آن را اجرا می کرد.

دوم- در هیچ کجای دنیا، هیچ مقامی، فعالیت امنیتی را نه آشکار می کند و نه پیشاپیش اعلام. بنابراین تهدید به کنترل ای میل ها و اس ام اس ها، پیش و بیش از آنکه واقعی باشد و در توان مخابرات سپاه خریده و دیگر ارگان های امنیتی، با هدف ترساندن مردم مطرح شده است تا بلکه از این طریق بتوان راهپیمائی مردم معترض را در روز 22 بهمن متوقف کرد. هرکس را که در روزنامه ها و وبلاگ ها، سیاسیون مذهبی و غیر مذهبی و از میان دانشجویان دانشگاه ها می شناخته اند که می توانسته تاثیری در دعوت مردم به راهپمائی ها داشته باشد دستگیر کرده و زندانی اند و تا 22 بهمن بازهم عده ای را دستگیر خواهند کرد. ترورها را هم با هدف ترساندن چهره های شاخصی مانند موسوی و کروبی و خاتمی و دانشگاهیان ادامه خواهند داد تا بلکه از پل 22 بهمن سالم بگذرند. بنابراین، مصاحبه خبر روی گذشته فرمانده نیروی انتظامی را به قول عوامل در خیابان ها باید "خالی بندی" ارزیابی کرد و اعتراف به ترس از به خیابان ریختن مردم در روز 22 بهمن.

فرمانده نیروی ا نتظامی می خواست بگوید "بالاتر از سیاهی هم رنگی هست"، درحالیکه تاریخ به یاد ندارد بالاتر از سیاهی مرگ و کشتار و شکنجه رنگ دیگری هم باشد و این همان رنگی است که مردم با علامت سبز به استقبال آن رفته اند.

بیست و دو بهمن سبز

هر کی وطن فروشه ، باید کفن بپوشه

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه



۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

روایات مختلف از یک ترور مشکوک

ترور مسعود علي‌محمدي، استاد دانشگاه تهران در برابر خانه اش، بار دیگر تهران را در بهت فرو برد و موجب حدس و گمان های زیادی شد. به ویژه اینکه در یکی از عکس های منتشره توسط خبرگزاری فارس از محل حادثه، چهره کسی دیده می شود که پیش از این به گفته شاهدان عینی در جریان یکی از راهپیمایی های تهران، از بالای پل حافظ به سوی مردم تیراندازی کرده است. از سوی دیگر، تبلیغات هماهنگ رسانه های وابسته به نهادهای دولتی و امنیتی مبنی بر اینکه این استاد دانشگاه در انتخابات از محمود احمدی نژادحمایت کرده بر شایعات دامن بیشتری زده، آن هم در حالیکه نام وی در لیست استادانی است که در جریان انتخابات از موسوی حمایت کردند. علاوه بر این احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم و دوست و همکار این استاد دانشگاه هم به صراحت از حمایت وی از موسوی خبر داده است.

بنا به گزارش خبرگزاری های رسمی دولتی، بمبی که باعث مرگ مسعود علي‌محمدي شد در يك موتورسيكلت، جاسازي و به فاصله يك متري از در ورودي منزل او به يك درخت بسته شده بود و مجهز به سیستم کنترل از راه دور بوده است.

سرپرست دادسراي امور جنايي تهران، با اعلام این خبر افزوده است: "علي‌محمدي در همان لحظات اوليه انفجار کشته شده و در حال حاضر پيكر او در اختیار ماموران امنیتی است".

همزمان با انتشار خبر ترور این استاد دانشگاه، رسانه های وابسته به دولت در اقدامی هماهنگ، علی محمدی را "استاد ولایی" و "دانشمند هسته ای" معرفی کردند. حوالی ظهر دیروز نیز خبرگزاری فارس از به عهده گرفتن ترور وی از سوی "انجمن پادشاهی ایران" خبر داد، اما پس از چند ساعت خبرنامه گویا اطلاعيه ای از سوی "انجمن پادشاهی ايران" منتشر کرد که طی آن مسئول ترور اين استاد دانشگاه، "سازمان های اطلاعاتی حکومت" معرفی شده است.

گویا نیوز منبع این اطلاعیه را سایت "تندر" متعلق به انجمن پادشاهی ایران معرفی کرده است. در بخشی از این اطلاعیه ضمن تکذیب ادعای خبرگزاری فارس آمده است: "توطئه جديد سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی عليه تندر و انجمن پادشاهی ايران شبیه سازی و انتشار اخبار کذب است".

این انجمن همچنین در اطلاعیه خود، چند مورد از مشابه سازی سایت های خود از سوی وزارت اطلاعات ایران که هدف از آن را "به دام انداختن فریب خوردگان" دانسته، تشریح کرده است.

ساعاتی پس از انتشار این اعلامیه، گروه دیگری به نام "جبهه آزادی ایران" هم که با گذاردن لوگویی سبز رنگ خود را منتسب به "جنبش سبز" وانمود کرده، با صدور اطلاعیه ای، مسئولیت این ترور را برعهده گرفت.در اطلاعیه این گروه آمده است: "به استحضار میرسانیم که رزمندگان جبهه آزادی ایران امروز ساعت هفت ونیم صبح مسعود علی محمدی نایب رئیس دانشگاه تهران را به سزای اعمالش رسانده، او را به دیار نیستی فرستادند. علی محمدی اسامی اساتید و دانشجویانی که در راهپیمائی بر ضد رژیم دیکتاتور شرکت کرده اند را در اختیار نیروی انتظامی سرکوبگر گذاشته، از این طریق به هموطنانش خیانت کرده. علی محمدی در ازای همکاری در سطح پروژه های تاریک و جاه طلبانه رژیم دیکتاتور مبالق هنگفتی از بیت المال و خزانه ملی دریافت کرده، مبالقی که میبایست صرف مقاصد بشری شود و به مردم تهی دست کمک کند. عوامل رهبری خزانه ملت و مردم ایران را قربانی مقاصد جاه طلبانه خود کرده اند که برای ملت ایران ارمغانی جز تحریم، فقر و بدبختی نیاورده است. در جائی که شستشوی مغزی دیگر کارا نیست، رژیم آخوندی که بر ما سلطه دارد با ما با زور بازو و سرکوب مدارا میکند. از این رهبری، حکومت و مقاصد نا درستش منزجریم، به پا ایستاده و دیگر حاضر نیستیم اعمال ظالمانه و حرف زورشان را تحمیل کنیم. ما دست به کار شده ایم و مصمم هستیم.آزادی حق مسلم مااست و تا جان داریم برای آزادی ایران میجنگیم."



پیش بینی بمب گذاری

گفتنی است پس از سخنان آیت الله خامنه ای در تاریخ ٢٩ خرداد مبنی بر "احتمال بمبگذاری و بحران آفرینی"، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در شامگاه روز ٣٠ خرداد از انفجار بمب در محل کفشداری مقبره آیت الله خمینی خبر داد. چندی بعد مهدی کروبی در نامه ای خواستار روشن شدن ماجرای این بمبگذاری شد اما تاکنون در این باره توضیحی ارائه نشده است. در آن دوره نیز سایتی که امروز ترور علی محمدی را به عهده گرفته، آن بمب گذاری را به عهده گرفته بود. همان سایتی که "انجمن پادشاهی" آن را متعلق به نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی معرفی کرده؛سایتی که طراحی و ادبیات آن شباهت زیادی با "جبهه آزادی ایران" دارد. انجمن پادشاهی ایران در حالی ادعای بر عهده گرفتن ترور مسعود علی محمدی را تکذیب کرده است که دادستانی تهران چهار تن از شرکت کنندگان در دادگاه های وقایع پس از انتخابات را از اعضای این انجمن معرفی و آنان را به اعدام محکوم کرده است. در همان زمان نیز نماینده انجمن پادشاهی در لندن در گفت و گو با تلویزیون صدای امریکا عضویت این چهار تن در این تشکیلات را تکذیب کرده بود.



مثلث شوم

به دنبال تکذیب این ادعا از سوی "انجمن پادشاهی ایران"، رامين مهمان‌پرست سخنگوي وزارت خارجه دولت ایران، ترور مسعود علي‌محمدي را "توطئه مثلث عوامل صهيونيستي، مزدوران آمريكا و و عوامل اجير شده داخلی" دانست و گفت: "اينگونه اقدامات تروريستي و حذف ظاهري دانشمندان اتمي كشورها به طور قطع مانع از فرآيند علمي و تكنولوژي نشده، بلكه آن را سرعت خواهد بخشيد و نسل‌هاي جوان و پراستعداد ايراني نخواهند گذاشت شعله فروزان شكوفايي و رشد علمي تمدن ايرانيان تضعيف شود".

ادعای "دانشمند هسته ای" بودن مسعود علی محمدی نیز درحالی از سوی رسانه های وابسته به دولت و نهادهای امنیتی و همچنین سخنگوی وزارت خارجه مطرح شده که به گفته سخنگوی سازمان انرژی اتمی، این استاد دانشگاه سابقه همکاری با سازمان انرژی اتمی را نداشته است.

احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم، و دوست و همکار دکترمسعود علی محمدی هم در این باره نوشته است: "زمینه های کاری و پژوهشی مسعود بسیار متنوع بود اما به یاد ندارم در زمینه های مرتبط با هسته ای کار پژوهشی کرده باشد. البته او هم مثل همه ی ما از مبانی مسایل هسته ای سر در می آورد و می توانست اظهار نظر کند، اما به معنای کسی که کار پژوهشی هسته ای کرده باشد نمی توان او را دانشمند هسته ای نامید."

همچنین چند تن از دانشجویان این استاد دانشگاه تهران در وبلاگ های خود هر گونه فعالیت وی در زمینه فناوری هسته ای را کذب محض دانسته اند.

یکی از این دانشجویان به روز می گوید: "استاد علی محمدی متخصص فیزیک و پژوهشگر ذرات بنیادین بود و اگر کسی در حد ابتدایی نیز از مبحث ذرات بنیادین اطلاع داشته باشد ادعای سخنگوی وزارت خارجه و رسانه های وابسته به دولت ایران را تمسخر آمیز خواهد دانست".

این دانشجوی دانشگاه تهران می افزاید: "پژوهش بر روی ذرات بنیادین یک بحث کاملا نظری در حوزه فیزیک کوآنتومی بوده و هیچ ربطی به فناوری هسته ای ندارد".

محمد جواد اردشیر لاریجانی، رئیس مرکز فیزیک نظری نیز در گفت و گو با سیمای جمهوری اسلامی، فعالیت های علی محمدی را در حوزه "فیزیک نظری" دانسته و اشاره ای به "انرژی هسته ای" نکرده است.



حامی احمدی نژاد

از جمله ادعاهای دیگر خبرگزاری های دولتی درباره سابقه علی محمدی، تلاش برای معرفی وی به عنوان یکی از هواداران دولت محمود احمدی نژاد بود که انتشار مجدد نامه حمایت ٤٢٠ استاد دانشگاه تهران از میرحسین موسوی در زمان انتخابات ریاست جمهوری که نام مسعود علی محمدی هم در بین آنهاست، ادعای خبرگزاری فارس و رجا نیوز را رد می کند.

یک استاد دانشگاه تهران در این باره به روز گفت: "مرحوم علی محمدی هفته گذشته در دانشگاه تهران در یک مناظره شرکت کرده و در آنجا به دلیل حمایت هایش از جنبش سبز و میرحسین موسوی با حملات لفظی عوامل بسیج مواجه شده بود".

وی افزود: "در تیر ماه گذشته مرحوم علی محمدی به همراه بیش از ٧٠ تن دیگر از اساتید دانشگاه های تهران به دیدار میرحسین موسوی رفت. این عده پس از پایان دیدار با موسوی بازداشت و پس از بازجویی از سوی اداره اطلاعات سپاه محمد رسول الله آزاد شده بودند".



دکتر علی محمدی از زبان شاگردش

یکی از شاگردان دکتر علی محمدی به روز می گوید: "دکتر مسعود علی محمّدی، 50 ساله واولين دانشجويان فارغ التحصیل دکترای فیزیک بود که مدرکش را در ایران و از دانشگاه صنعتي شريف گرفت. ليسانسش از دانشگاه شيراز و بقيه تحصيلاتش در شريف بود.او استاد به معنی واقعی کلمه بود؛ به اين معنی که هم با سواد بود و هم آموزگار خوبی بود. انسانی منطقی، متعهد، و درد مند بود. خط فکري خود را به روشنی به همه مي گفت ولی باعث نمي شد که حرف مخالف را نشنود و به آن فکر نکند. تخصص ایشان نظريه ميدان فیزیک بود ( به ويژه ذرات بنيادی) و اين اواخر به سمت کيهان شناسی و مسأله سياه چاله ها گرایش پيدا کرده بود. اودر کار کاملا جدی و در روابطش بسیار خوش خلق بود.با دانشجویانی که با وی پروژه داشتند کاملاً در کار علمی سختگير بود و مو را از ماست ميکشيد؛در عین حال اهل شوخی بود؛شوخی های بامزه ای که فقط مخصوص خودش بود..."

این دانشجو می افزاید: "دکتر علی محمدی از نظر سياسی به جناح خاصی وابسته نبود. مستقل بود.خودش تحليل ميکردو به هيچ عنوان منافع مشترکی با کسی یا ارگانی نداشت که بخواهد به جناح خاصی مديون باشد. براي همين حتّی وقتی در دل حکومت داشت خدمت ميکرد، نظرش را به طور صریح اعلام مي کرد. محافظه کار نبود. صريح بود. دليل مي خواست. از کسی نمي ترسيد. چون کارش درست انجام مي داد.براي همين هميشه با اعتماد به نفس کارش را انجام مي داد و به کاری که مي کرد اعتقاد داشت. سال ها طول ميکشد که استادی مثل دکتر علی محمّدی به جامعه تحویل داده شود؛استادی که دردش درد مردمش باشد. اخيراً نظرش اين بود که دانشگاه بايد براي برون رفت جامعه از اين بحران راهکاری ارائه دهد. مثلاً هفته پيش با دعوت از سران موثر بسیج و انجمن اسلامی جلسه ای برای تحلیل شرایط موجود تشکيل داده بود که به باور بسیاری از شدکت کنندگان، جلسه بسیار خوبی بود."

او ادامه می دهد: "اعتقادش این بود که دانشجویان باید درباره مسائل سیاسی نظر بدهند و به مسائل سیاسی بنیادی فکر کنند. خودش براحتی می توانست در هرجای دنیا که بخواهد کار و زندگی کند، اما او عاشق کارش و کشورش بود. مرگش به نظر من به هيچ وجه اتفاقی نبوده و کاملاً برنامه ريزی شده بوده است. او فردی نبود که دشمن داشته باشد. دشمن نداشت. حتا در اختلاف های معمول اعضای گروه در دانشگاه، او همیشه میاندار بود و از طرف همه قابل احترام. می دانم مرگ او کسی را شاد نمی کند. اما نمی دانم چه کسی از نبودش منفعت می برد. روزی به او گفتم دکتر شما به درد کار اجرایی نمی خورید. کاش فقط تحقیق علمی می کردید. گفت بخدا من هم آن را می خواهم؛ ولی بعضی کارهاست که باید آدمهای بی طرفی مثل من انجام دهند وگرنه معلوم نیست چه می شود."

این دانشجو نیز در پایان گفته هایش تاکید می کند که: "رشته تحصیلی دکتر علی محمدی به انرژی هسته ای هيچ ربطی نداشت، ولی فکر مي کنم در اینباره به عنوان یک صاحب نظر فیزیک، سمت های کوچکی داشت."

تصاوير غلطي که جنبش سبز را تحريف مي کنند، از انتشار اين تصاوير جدا خودداري نماييد




اين روزها عده‌ای مغرض با هدف تخريب مبارزات ملت سبز ايران، تصاوير جعلي را به نام مردم ايران روانه سايت هاي اينترنتي مي کنند و سپس تلويزيون دولت کودتا نيز خوراک پيدا کرده و از اين تصاوير براي اينکه به مردم نشان بدهد که تصاوير کشته ها و شهيدان جنبش سبز همه دروغین است بهره برداري مي کند. بر همگان واجب است از انتشار اين تصاوير جعلي جدا خودداري نمايند. و در صورت مشاهده اين تصاوير با صاحب سايتي که اين تصاوير را به نام مردم ايران آپلود کرده تماس بگيريد تا اين تصاوير جعلي را پاک کند.

چند تا از اين تصاوير جعلي را در بالا مشاهده مي کنيد:


1- اين عکس متعلق به "ندا آقا سلطان" نمي باشد و معلوم نيست با چه نيتي در روزهاي آغازين شهادت ندا به جاي تصوير واقعي او، در اينترنت دست به دست مي گشت. لطفا به هيچ وجه اين تصوير را تکثير نکنيد و آنرا هر جا ديديد به صاحب وب سايت اطلاع دهيد تا آن را پاک کند.


2- اين عکس متعلق به مبارزه جوانان ايران با پليس ضد شورش نيست و مربوط به هندوراس و کودتاي صورت گرفته در آن مي باشد. فرد مريضي که اين تصوير را در اينترنت به نام جنبش سبز منتشر کرده کاملا مشخص بوده که مي خواسته خوراک براي کودتاچي نژاد هاي داخل توليد کنه که جنبش سبز را به سخره بگيرند و مبارزات اصيل آنها را خراب کنند.


3- اين تصوير متعلق به يک دختر قمه زن عرب است و افراد خائنی (از جمله مجاهدین خلق) آن را به سرعت در اينترنت منتشر کرده اند که اين تصوير يک دختر ايراني سر شکسته در روز عاشوراي 1388 به دست پليس بوده است. از انتشار اين تصوير کثيف جدا خودداري نماييد.



لعنت خداوند بر آنهايي که دستاوردهاي سبز يک ملت را تخريب مي کنند.

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

اگر نیروئی برای "حجت" داشتند هر روز آن را به خیابان می آوردند

یک کارمند آموزش و پرورش:

جمعیتی كه در روز نهم دی ماه در میدان انقلاب جمع شدند را اگر همان تعداد300 تا 500 هزار نفری كه بعضی از رسانه های وابسته به حکومت اعلام كردند بدانیم، به جرات می توان گفت بالای 80 در صد آن ها سبز های شاغل در وزارتخانه ها و نهاد های دولتی بودند كه در ظاهر خاموش اما در باطن سبز سبز هستند. این افراد را در روز 9 دی با بخشنامه و تهدید مستقیم و غیر مستقیم به میدان انقلاب بردند . ابتدا صبح 9 دی اطلاعیه دادند كه كارمندان در صورت تمایل می توانند شركت كنند . حدود ظهر همان روز متوجه شدند كه در صورت تمایل عنوان خوبی نیست چون زمینه را برای خواست كارمندان به نرفتن ایجاد نموده است . لذا لحن اطلاعیه را عوض كردند و گفتند از كارمندان دعوت می شود .چون دیدند این یكی هم كارساز نیست و هیچكس تمایل به حضور ندارد در دقایق آخر قبل از شروع برگزاری نمایش! بخشنامه كردند كه حضور كارمندان الزامی و لازم است! این را در شرایطی اعلام كردند كه اتوبوس ها جلو در وزارتخانه ها و ادارات دولتی آماده حركت بودند و نیروهای حراست نیز تعمدا وانمود می كردند كه مشغول ثبت و ضبط اسامی كسانی هستند كه شركت می كنند و همچنین صورت برداری از اسامی كسانی كه احتمالا شركت نمی كنند . در بین كارمندان این خبر فوری پخش شد . عده ای گفتند با اتوبوس می رویم اما در میدان انقلاب جیم می شویم كه چنین هم كردند و عده ای نیز كه محافظه كار تر بودند گفتند می رویم اما تلافی این به اجبار رفتن را امشب با گفتن الله اكبر در پشت بام ها در می آوریم . چنین بود كه بیشتر همان جمعیت حاضر وقتی مسئول شعار آن ها را به شعار دادن دعوت می كرد یا سكوت می كردند و یا چیز دیگری می گفتند و یا در دلشان به این خیمه شب بازی بد و بیراه می گفتند .

این را به جرات می گویم در وزارتخانه ما بالای 90 درصد كارمندان سبز هستند .این را به وضوح می توان دید .اگر سبز نبودند در این شرایط هر هفته در نماز جمعه ها حاضر می شدند و برای حضور آن ها در میدان انقلاب نیازی به بخشنامه و تهدید نبود . كار به جایی كشیده كه ملتی كه روزی به میل خود در زمان جنگ روی مین می رفت را حالا به زور تهدید و تطمیع و با ساندیس و ترفیع می خواهند به خیابان ها بكشند و باز هم موفق نمی شوند. تردید نكنید اگر گفته رهبر كه تظاهرات 9 دی ماه در میدان انقلاب را حجت می داند درست بود و جمعیت به همان تعدادی بود كه ایشان دوست دارند می بود ، رژیم در برابر شرایط و بحران موجود هر روز دعوت به راهپیمایی از طرفدارانش می كرد و مخالفین نظام اگر تعدادی اندك بودند با هزار سلام و صلوات دعوت می كرد به خیابان ها بیایند و تظاهرات كنند تا فیلم آن ها را یك بار و برای همیشه نشان بدهند و ماجرا را برای خودشان ختم به خیر نمایند . چرا جرات چنین كاری را ندارند؟ معلوم است! مثل روز روشن است كه از اكثریت ملت وحشت دارند. حرف از این ها گذشته و عزای امروز كودتا چیان چنان عزایی است كه مرده شوی هم به حال آن می گرید.

راهکارهای مهدی کروبی برای خروج از وضعیت کنونی

شبکه جنبش راه سبز (جرس): مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی در نامه ای سرگشاده خطاب به "ملت آزاده وعزادارایران" ضمن تقبیح عملکرد نظامیان و لباس شخصی ها، راهکارهای خروج از شرایط فعلی را در پنج بند مطرح کرد. به گزارش سایت سحام نیوز، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:

بسمه تعالی

ملت آزاده و عزادار ایران؛

آنچه در عاشورای حسینی بر این ملک و دیار رفت، مایه نگرانی و آزردگی هر انسان آزاده و مسلمانی بود؛ آنچه از خشونت عریان به چشم دیدیم و آن کشتار بیرحمانه چیزی نبود که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت.خشونت برخی نیروهای حافظ امنیت و ارزان شدن جان آدمیزاد بدانجا رسیده است که در ظهر عاشورا در جمهوری اسلامی ایران با خودرو انتظامی ، مردم زیر گرفته می شوند و از بلندی پرتاب می گردند و سینه آنها را هدف گلوله قرار می دهند؛ لابد به آن دلیل که از رای خود پرسیده و صدایی برای حق خواهی بوده اند. و با این حال زبان ها را بسته می خواهند تا صدای دلخراش این جنايت به گوش ها نرسد. گویی که خدا ناظر بر این رفتارها نبوده است و آنچه بر عزاداران حسینی رفته را ندیده است. و گیریم که همگان را با ارعاب و تهدید به سکوت وادارند اما با فیلمها و تصاویری که جان دادن شیعیان حسینی در روز عاشورا را به تصویر می کشد و تصویری که به نام جمهوری اسلامی برای آیندگان به یادگار خواهد ماند چه می توان کرد؟ به راستی که بر این ماتم باید گریست.



حوادث بازداشتگاهها و ماجرای کهریزک و خشونت به زنان و دستگیری های فله ای و دادگاههای فرمایشی و ارعاب تئوریزه شده کم بود که دست آقایان به خون مردم در روز عاشورای حسینی نیز آغشته شد. طنز ماجرا اما آنجاست که طلبکار هم می شوند. دست پیش می گیرند مبادا که پس بیافتند. شب عاشورا به حسینیه جماران یورش می برند و با این حال از شکسته شدن حرمت امام و عاشورا نیز سخن می گویند. با چاقو و قمه به جان مردم در تهران و مشهد می افتند و بعد حکم محاربه برای دیگران صادرمی کنند. مواجب بگیران را به جان مردم می اندازند و مردم را فریب خورده و مزدور اجنبی می خوانند. منتقدان خود را منافق می نامند و کسی را روانه زندان می کنند که پدرش شهید مظلوم آیت اله بهشتی، قربانی منافقین بوده است. او را بازداشت می کنند آن هم در دانشگاه و در سر کلاس درس. البته آقایان حرمتی نیز برای دانشجو و دانشگاه باقی نگداشته اند و دانشگاه را پادگان کرده اند. دیدیم که چگونه در شانزدهم آذر ماه به دانشگاه قشون کشی کردند و دانشجویان را روانه زندان ساختند.



مردم ایران چه شیعه و چه سنی همواره احترامی خاص برای اهل بیت و مراسم مذهبی در ایران قائل بوده و هستند. آنچنانکه مسیحیان نیز در عاشورای حسینی نذر و نیاز خود را ادا می کنند و بی حرمتی به عاشورا در مملکت ما امری بی سابقه بوده است. البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی ومطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند اما آقایان به عینه حرمت عاشورا را شکسته اند و با این حال مردمی چنین نجیب را به شکستن حرمت عاشورا متهم می کنند؛ انگار ندیده اند که شهیدان ما در عاشورای امسال لباس سیاه بر تن داشتند. گناهی را با گناه دیگر می شویند و یک دروغ را با دروغ دیگر تکمیل می کنند. گویا برای هدفی مقدس می توان دروغ را بر دروغ انباشت. آقایان از اندیشه ماکیاولی تنها همان جمله را خوب آموخته اند که هدف وسیله را توجیه می کند. دروغ می گویند اما تا به کی؟





همه اینها را انجام می دهند و جالب است که آنقدر احساس ترس و تنهایی می کنند که علما و چهره ها را در تنگنا قرار می دهند تا بیایند و با مظالم شان همراه شوند. امامان جمعه را بسیج می کنند تا در حرکتی هماهنگ به میدان بیایند و منتقد معترض را محارب بخوانند و راه را برای یک سناریوی از پیش طراحی شده دیگر بگشایند. معنای همه چیز وارونه شده بود که محارب نیز بر آن افزوده شد. نمی دانستیم که طلب کردن رای خود و اعتراض به دزدی سیاسی نیز از نگاه آقایان مساوی با محاربه و مصداق مفسد فی الارض است. تقسیم مردم به شهروند درجه یک و دو و خس و خاشاک کم بود که مردم را بزغاله و گوساله نیز نامیدند. مرحبا به این جسارت و بی پروایی!





خدایا تو شاهد باش که برای چهار روز حکومت چه آبرویی از اسلام و انقلاب بردند و چه ارزان موجبات تنفر مردم از روحانیت را فراهم کردند. خدایا تو شاهد باش که چگونه یک جدال سیاسی را به یک جنگ مذهبی تبدیل کردند تا بتوانند به نام دین، حق خواهی سیاسی مردم را سرکوب کنند. کار ما بدانجا رسیده است که یک گروه سیاسی به نام جامعه مدرسین اطلاعیه می دهد و یک مرجع عالیقدر، آیت الله العظمی یوسف صانعی را از مرجعیت سلب می کند. جامعه مدرسین فعلی گویا تصور می کند از همان جایگاهی رفیعی برخوردار است که جامعه مدرسین پیش از انقلاب و در ابتدای انقلاب برخوردار بود. برخی از اعضای تازه به دوران رسیده جامعه مدرسين در غیاب اساتید گرانقدر بر اين خیال خام‌اند که یک مرجع را با یک اطلاعیه می توان از مرجعیت به در کرد. در حکومت اسلامی به مسجد و منزل و مدرسه عالم مجاهد آیت الله علی محمد دستغیب به خاطر اظهار نظری حمله ور میشوند و مردم را با توسل به زور از مسجد بیرون و خانه خدا را پلمپ می کنند. به نام مذهب، حکومت می کنند و با این حال چنین آبرو از مذهب می برند.





در این آشفته بازار اگر چهره ای همچون جناب آقای میرحسین موسوی نیز نجیبانه پیشنهادهایی را برای عبور از بحران پیشنهاد می کند پاسخ او هتاکی و توهین هایی است که از هر سو سرازیر می شود. گویی برخی از دست اندرکاران امور نه تنها تمایلی به آرامش ندارند که نان خود را در تنور بحران و آشوب و سرکوب می بینند و راه توفیق خود در قدرت را صرفا با وجود چنین شرایطی گشوده می یابند و بحران را با بحرانی دیگر پیوند می زنند. حال آنکه خروج از بحران در گرو اجرای کلیه اصول قانون اساسی است ؛ امری که شرط اساسی آن استقلال قوه قضائیه و اجتناب از سیاست در امر قضاوت است؛ همچنان که امام بزرگوار نیز فرمودند “قوه قضائیه قوه ای است مستقل و هیچ مقامی حق دخالت در آن را ندارد” و “قضات نیز نباید گوش به هیچ کس بدهند”. ما کجا و توصیه حضرت امام کجا!



آری، عده ای بر این گمان اند که با بستن تمام روزنه های اصلاح و دربند کردن تمام اصلاح طلبان، چراغ اصلاح طلبی خاموش خواهد شد و پرچم مبارزه با دروغ و فریب بر زمین خواهد افتاد. من اما شهادت می دهم که ارعابها و تهدیدهای روزافزون، نه تنها مرا در پیمودن مسیری که در پیش گرفته ام سست تر نکرده که راسخ تر کرده است و به واسطه ایمانی که به راه خویش دارم خود و فرزندانم را آماده هر گونه مصیبتی نیز ساخته ام. به نظر اینجانب خروج از بحران دامنگیر فعلی توجه به موارد ذیل خواهد بود:



1- اعتراف و توبه ظالمان و بخشش مردم: آنانی که مسبب مظالم عاشورای حسینی و حوادث پس از انتخابات بوده اند باید توبه کنند نه آنهایی که برای احقاق رای خود شهید داده اند. آنهایی باید توبه کنند که چوب حراج بر ثروت ملی کشور زده اند و از کیسه مردم حاتم بخشی کرده اند و مردم را در فقر و تنگدستی رها کرده اند. آنهایی باید توبه کنند که افراد بی صلاحیت را تایید صلاحیت کردند و افراد واجد صلاحیت را رد و مردم را از حق انتخاب کردن محروم ساختند و برای تغییر رای مردم جواز صادر کردند و اعتراض مردم را با گلوله سرکوب نمودند. آنهایی باید توبه کنند که دانشجویان را از تحصیل محروم کردند و بی دانشان را بر صدر نشاندند. توبه ظالمان اولین راه بازگشت آرامش به کشور و تسکین دل های داغدیده است. مردم ایران اهل زیاده خواهی نیستند. توبه کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید اگرچه ظلم آنها را فراموش نخواهند کرد. نه کسی به دنبال انتقام است و نه انتقام گیری درمانی بر ظلمهای رفته بر مردم خواهد بود.



2- انحرافی که از انقلاب ایران صورت گرفته باید اصلاح شود. انقلاب را بی شک صاحبان قدرت منحرف کرده اند و نمی توان بار این انحراف را بر دوش مردم گذاشت. اصلاح این انحراف نیز تنها در گرو اجرای قانون اساسی و کنوانسیون های بین المللی است که ما آنها را امضا کرده و به اجرای آنها متعهدیم. آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقد و نقادی ، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت حقوق ملت حرکت در مسیر اصلاحی است. نمی توان افراد را به صورت فله ای بازداشت و محاکمه کرد و بدون وکیل و هیات منصفه و به صورت غیرعلنی و در فضایی امنیتی و بدون رعایت اصول آیین دادرسی هر اتهامی را بر آنها بار کرد و با این حال دم از انقلاب و جمهوریت و اسلامیت نیز زد. انقلاب ما به انحراف رفته است و این انحراف تنها با به رسمیت شناختن آزادیهای مصرح در قانون اساسی اصلاح خواهد شد.





3- پرهيز از خشونت : احیای آزادی ها و مبارزه با استبداد را تنها با ابزار اصلاحات می توان پیش برد. ما معتقد به اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی متکی بر آرای 98 درصدی هستیم نه جمهوری اسلامی ای که ارزشی برای رای مردم قائل نیست. بر این اساس ما معتقد به اصلاحات و مبارزه غیر خشونت آمیز برای بازگرداندن قطار انقلاب به ریلی هستیم که از آن خارج شده است. برای پیش برد مبارزه ای مسالمت آمیز نباید به دامان خشونت افتاد. اگرچه من اطمینان دارم که برخی از دست اندرکاران امور از افزایش خشونت استقبال می کنند چه آنکه آنها تنها در فضایی آکنده از خشونت است که می توانند راه را برای سرکوب بگشایند. از اینرو پرهیز از خشونت اصلی اساسی در حق خواهی اصلاح طلبانه ما بوده است و خواهد بود.





4- ریشه یابی و علت یابی حوادث اخیر: دستگاههای امنیتی بهتر است که به جای پروژه های نخ نما شده و اعتراف گیری های بی حاصل به دنبال ریشه یابی اتفاقات باشند. به فرض که مردم معترض رفتاری تندتر از انتظار نیز در روز عاشورا از خود نشان داده باشند باید به سراغ علت ها رفت نه نتیجه. کلام خداست که ” فریاد توام با تندی را دوست ندارد مگر آنکه فریاد مظلوم باشد”. اگر خشونتی از سوی برخی از مردم سرزده است باید دید که چه برخوردی با آن جمعیت میلیونی در بیست و پنجم خرداد که تنها شعارشان سکوت بود صورت گرفت که آنها چنین تغییر مشی داده اند؟ آیا اگر خشونتی از سوی برخی معترضین صورت گرفته باشد نتیجه خشونت برهنه و ظلمی نیست که بر آنها روا شده است؟ دستگاههای امنیتی به جای آنکه در توجیه حوادث و سناریوی ذهنی خود بر دایره بازداشت ها بیافزایند بهتر آن است که ریشه این مظالم و خشونت ها را شناسایی کنند؛ که از دیدگاه اینجانب ریشه این اتفاقات و مظالم و عصبانیت مردم نیز به انتخابات ریاست جمهوری 84 بر می گردد؛ انتخاباتی که نقطه آغازی در نادیده گرفتن رای و حق مردم بود.



5- من مهدی کروبی آمادگی خود را برای مناظره با هر نماینده ای از سوی حکومت اعلام می کنم تا مشخص شود که این انقلاب را چه کسانی به انحراف بردند و مسئول مظالم رفته بر مردم چه افراد و گروه هایی هستند. ما را منافق و فتنه جوی و وابسته به دولتهای غاصب وسلطه جو خوانده اند. شیوه ما البته این نیست که مخالف خود را منافق و ضدانقلاب و برگشته از اسلام بخوانیم. اما تنها یک مناظره واقعی که مردم نظاره گر مستقیم آن باشند روشن خواهد ساخت چه کسی با حق است و چه کسی بر حق؛ چه کسانی از منافع ملي، عزت و سربلندی مردم بزرگ ایران و آرمان هاي امام فاصله گرفته و چه کسانی هنوز بر آن آرمان ها پایبند هستند. در این میان داوران اصلی مردم خواهند بود و چه داوری بهتر از مردم.

مهدی کروبی
21 دی ماه 1388


۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

گزارش تصویری از حمله تروریستی به خودروی مهدی کروبی






شبکه جنبش راه سبز (جرس): در حالی که خودروی حامل مهدی کروبی دو شب پیش در جریان خروج از قزوین مورد اصابت گلوله قرار گرفت، فرمانده انتظامی استان قزوین در گفتگو با خبرگزاری فارس ضمن تکذیب این خبر گفته است که که از زمان انتشار خبر حضورمهدی کروبی، تهمیدات لازم برای حضور ایشان فراهم شد و مأموران انتظامی از ابتدای حضور مردم معترض به حضور کروبی در محل مربوطه مستقر و با اتخاذ تدابیر لازم سعی در کنترل اوضاع داشتند.

به گزارش جرس، به رغم تکذیب این مطلب از سوی پلیس تصاویر زیر نشان از حقیقت ماجرا و دروغگویی مقامات پلیس دارد. گفتنی است در تجمع دو شب پیش اعضای بسیج و سپاه در برابر منزل سید ناصر قوامی، جرس در گزارش به نقل از شاهدان عینی نوشته بود:" حضورمسوولان استانداری وفرماندهان ارشد سپاه ازنکات قابل توجه بود و ازهمه جالب تر اینکه تظاهرات و شعارهای توهین آمیز با هدایت این افراد صورت می گرفت تا جایی که طاهرخانی فرمانده سپاه قزوین در موردی به چند بسیجی توصیه می کرد که در صورت ممانعت پلیس شیشه ی خودروی پلیس را بشکنند."

گفتنی است مهدي كروبي شب گذشته با حضور در منزل عمادالدین باقی، حادثه تروريستي دو شب پیش را اقدامي جاهلانه ناميد و گفت اين نوع اقدامات نه تنها در اراده وي خللي ايجاد نمي كند بلكه عزمش را در احقاق حقوق معطل مانده مردم جدي تر مي كند و به گردانندگان جريان تماميت خواه اعلام کرد كه تا آخرين قطره خون ازاين راه و هدف مقدس برنخواهد گشت.

لازم به توضيح است در پي وقايع دو شب پیش و عدم اقدام جدي تيم حفاظت مهدي كروبي در حفاظت جان وي؛ كروبي محافظانش را مرخص کرد.

از سوی دیگر سخنگوی کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران در باره اين سوء قصد گفت:" مشاهدات نشان می دهند که شخصيت های مخالف دولت در خطر حذف فيزيکی توسط سپاه پاسداران و شبه نظاميان بسيجی هستند که بصورت ناشناس عمل می کنند و به گونه ای وانمود می کنند که اين جنايات توسط مردم خشمگين انجام می شود."

هادی قائمی تاکيد کرد که "ما از مقامات ايرانی می خواهيم که عاملين اين جنايت را مشخص و محاکمه کنند و امنيت جانی افراد مخالف حکومت را تامين کنند."

پروژه جدید اعترافات تلوزیونی این بار با عنوان “فتنه در عاشورا کلید خورد

شبکه جنبش راه سبز (جرس): مسئولان امنیتی با همکاری صداوسیما در حال ضبط دور تازه ای از اعترافات برای پخش در تلوزیون هستند که این بار با موضوع عاشورای تهران است.

به گزارش جرس، از دو روز پیش گروه های فیلمبرداری و تدوین برای ضبط دور تازه اعترافات از سوی صدا و سیما راهی اوین شده اند.‬ اولین روز فیلمبرداری این تیم به ضبط اعترافات چند تن از شهروندان بهایی که اعتراف می کردند با دستور هیات مرکزی جامعه بهاییان در تظاهرات روز عاشورا شرکت کرده بودند، انجام شده است.

همچنین طبق برنامه ریزی های انجام شده این تیم، در روزهای آتی اعترافات چند نفر به عنوان نیروها و اعضای سازمان مجاهدین خلق در تظاهرات عاشورا ضبط خواهد شد.

خبرنگار جرس همچنین اطلاعاتی به دست آورده است که مسوولان امنیتی بجز این دو موضوع به گروه فیلمبرداری اعلام کرده اند که موضوع دو بخش دیگر اعترافات نیز تا آخر هفته آینده برای ضبط، نهایی خواهد شد. هنوز از مشخصات کسانی که باید در دیگر بخشهای سناریوی فیلمسازان "فتنه در عاشورا" در مقابل دوربین اعتراف به فعالیتهای براندازانه کنند اطلاعی در دست نیست. اما احتمال داده می شود یکی از این گروه ها خبرنگاران روزنامه ها و سایتهای اینترنتی و دیگری فعالین تشکلاهی جامعه مدنی باشند.

معارفه مرتضوی بعد از مقصر شناخته شدن او در حوادث کهریزک توسط مجلس

کلمه:سعید مرتضوی امروز در مراسمی به عنوان رییس‌ ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز معرفی شد.

به گزارش جهان، سید مرتضی بختیاری روز شنبه در مراسم تودیع و معارفه رییسان قدیم و جدید ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز اظهار داشت: افرادی که با همه مقدسات نظام وارد فتنه می شوند به طور حتم در مباحث اقتصادی نیر دارای برنامه هستند.

وی افزود: همه ما و تمامی دستگاه های ذیربط مکلف هستیم با برنامه ریزی های دقیق و اطلاع رسانی شفاف با دانه درشت های قاچاق کالا و ارز برخورد قاطع کنیم.

پیش از این، مراسم تودیع و معارفه منصوبین احمدی نژاد توسط خود وی یا مشایی و رحیمی انجام می شد.

گفتنی است هفته گذشته جهان نیوز از خبر عدم حضور الهام در جلسه تودیع خود در صورت حضور مشایی یا رحیمی خبر داده بود که برخی رسانه ها این خبر را تکذیب کردند.

مراسم معارفه مرتضوی در شرایطی انجام شد که در هفته گذشته سایت الف وابسته به احمد توکلی خبر داد کمیته ویژه بررسی کننده حوادث پس از انتخابات و مسایل کهریزک سعید مرتضوی را مقصر اصلی حوادث کهریزک معرفی کرده است.

دختران و زنان دستگیر شده روز عاشورا تحت فشارهایی طاقت فرسائی قرار دارند

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تعداد زیادی از دختران و زنان دستگیر شده روزهای تاسوعا و عاشورا در شرایط غیر انسانی در بند متادون زندان اوین بسر می برند.


تعداد زیادی از دختران و زنان دستگیر شده اعتراضات روز تاسوعا و عاشورا در بندان متادون (قرنطینه) زندانی هستند . شرایط این بند غیر انسانی است. دختران و زنان زندانی از سرمای شدید و نبود پوشش کافی برای استراحت و نداشتن لباس رنج می برند.همچنین چندین برابر این بند زندانی در آن جای داده شده است و زندانی از حداقل امکانات بهداشتی محروم هستند. وضعیت غذای این بند به لحاظ کمی و کیفی قابل مصرف نیست.


دختران و زنان زندانی در ساعتهای مختلف شبانه روز و گاها چند بار برای بازجوئی برده می شوند . بازجوئی ها با خشونتهای غیر انسانی بازجویان همراه است و آنها را تحت فشارهای روحی شدید قرار می دهند و در شرایط طاقت فرسائی بسر می برند. بازجویان وزارت اطلاعات در مراحل مختلف بازجوئی بر روی گرفتن اعترافات تلویزیونی متمرکز هستند. اسامی تعدادی از بازجویانی که در پروژه گرفتن اعترافات تلویزیونی نقش دارند عبارتند از سعید شیخان،علوی و سید هستند.


بند متادون (قرنطینه) برای بازداشتهای موقت مورد استفاده قرار می گیرد و دستگیر شدگان روز عاشورا در کنار زندانیان عادی وه معتاد نگهداری می شوند.


در حال حاضر علاوه بر بند متادون دختران و زنان دستگیر شده اعتراضات عاشورا در بندهای 209 و بند 240 زندان اوین زندانی هستند.

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

حمله ی مزدوران حرامزاده به کروبی در قزوین

شبکه جنبش راه سبز(جرس): مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی که شب گذشته به دعوت حجت الاسلام قوامی نماینده سابق قزوین و رییس کمسیون قضایی دوره ششم مجلس شورای اسلامی، جهت شرکت در مراسم عزاداری، وارد شهر قزوین شده بود، با برخورد نیروهای اجیر شده از جانب بسیج و سپاه مواجه گردید. به گزارش سایت سحام نیوز؛ کروبی برای استراحتی کوتاه و اقامه نماز به منزل یکی از اقوام آقای قوامی می روند در این هنگام جمعیتی بالغ بر پانصد نفر که از پایگاهای بسیج شهر قزوین و روستاهای اطراف با مینی بوس جمع آوری شده بودند محل اقامت اقای کروبی را محاصره و اقدام به پرتاب سنگ و آجر می کنند که موجب شکسته شدن شیشه های محل اقامت و رعب وحشت مردم می گردد .

بنا بر این گزارش جمعیت اجیر شده و مزدور در حالی که شعار وفحاشی علیه کروبی سر داده بودند در دفاع از ولایت فقیه شعار هایی همچون ” خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست” ، ” این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده” و “شهر مقدس ما جای منافقین نیست” رئیس مجلس دوره های سوم و ششم را منافق خطاب کردند.

این در حالی بود که بسیاری از نیروهای مهاجم مسلح بودند و کروبی را تهدید به خارج شدن از منزل می کردند و نیروی انتظامی نمی توانست کمکی برای متفرق کردن نیروهای مزبور داشته باشد.

این گزارش حاکیست تلاش و گفتگوهای مسئولین شهر از جمله فرماندار و مسئولین نیروی انتظامی که در آنجا حضور داشتند اثری نداشت وبه نظر می رسید که نگرانند و کاملاً از آنها می ترسند. بعد از گذشت نزدیک به چهار ساعت با ورود و کمک نیروهای یگان وی‍‍ژه و پلیس ضد شورش کروبی برای امنیت صاحب خانه و همسایگان قزوین را به مقصد تهران ترک کرد و در حین خروج از منزل اتومبیل حامل وی و همراهان مورد حمله و تیراندازی قرار گرفت و شیشه های اتومبیل کروبی با آنکه ضد گلوله بود، اما شکست.

مهدی کروبی علت ترک خود را حفظ امنیت مردم ساکن در آنجا دانست و بدنبال آن از معذوریت تیم حفاظت خود سخن به میان آورد و افزود: محافظین من از اقدام مقابله به مثل معذور بودند چرا که اگر کادر حفاظت درگیر می شد و یا تیراندازی می کردند برخلاف نیروهای آشوبگر که به راحتی وهیچ گونه نگرانی تیراندازی می کنند به دادگاه احضار و محاکمه می شدند و البته خدا می داند چرا سلاحی که باید در راه دفاع از مردم و میهن بکار برده شود، به روی مردم گشوده می شود.

از سوی دیگر سایت "قزوین نیوز" در گزارشی به گوشه هایی دیگر از این حادثه اشاره کرد و نوشت: حضورمسوولان استانداری وفرماندهان ارشد سپاه ازنکات قابل توجه بود و ازهمه جالب تر اینکه تظاهرات و شعارهای توهین آمیز با هدایت این افراد صورت می گرفت تا جایی که طاهرخانی فرمانده سپاه قزوین در موردی به چند بسیجی توصیه می کرد که در صورت ممانعت پلیس شیشه ی خودروی پلیس را بشکنند.



1- پس از اطلاع از حضورکروبی در شب آخر مراسم روضه خوانی امام حسین در منزل قوامی، نیروهای بسیجی که شمارآنها به دویست تن می رسید با کسب خبر ازعامل نفوذی خود در شورای تامین استان و خط دهی چهره های شاخص سپاه استان در فاز دوم خیابان جانبازان اجتماع کردند.این اجتماع که از ساعت 8 شب تا 10:30 شب به طول انجامید همراه با شعارهای توهین آمیزعلیه کروبی و اعلام متابعت و پیروی از رهبری بود.(نکته جالب اینکه بسیجی ها به کروبی توصیه می کردند که با چادرازصحنه بگریزد و چند زن بسیجی که در نهایت معلوم شد از خانواده سپاهیان حاضر در صحنه هستند و تعدادشان به ده تن نیز نمی رسید این شعاررا تکرارمی کردند!)

2-از ساعت 9 شب به بعد به تدریج نزدیک به پانصد تن ازشهروندان عادی که برای تماشا درصحنه حضور پیدا کرده و صرفا شاهد ماجرا بودند و در شعارها بسیجی ها را همراهی نمی کردند نیزوارد خیابان شدند.

3- نیروی انتظامی دراین ماجرا حضورمثبت و فعالی داشت و مانع از حمله بسیجی ها به خانه آقای قوامی شد و سخنگوی پلیس با بسیجی ها سخن گفت وازآنها خواست ازاقدامات خشونت باراجتناب کنند.

4- حضورمسوولان استانداری وفرماندهان ارشد سپاه ازنکات قابل توجه بود و ازهمه جالب تر اینکه تظاهرات و شعارهای توهین آمیز با هدایت این افراد صورت می گرفت تا جایی که طاهرخانی فرمانده سپاه قزوین در موردی به چند بسیجی توصیه می کرد که در صورت ممانعت پلیس شیشه ی خودروی پلیس را بشکنند.

5- به هنگام خروج کروبی که با حمایت دالانی پلیس صورت گرفت خودروی وی مورد اصابت تخم مرغ و تکه آجر قرار گرفت و بسیجی ها مانع از حضور کروبی در حسینیه ای شدند که در کوچه پایینی قرار داشت.

6- کروبی به هنگام خروج چهره ای کاملا آرام داشت و بی هیچ عجله و با طمانیه وارد خودرو شد.

7- پیش از حضورکروبی قرار بود سخنرانی وی در میان هم حزبی هایش باشد که این افراد پیشتر با هماهنگی فرماندهان سپاه و نوشتن مطالبی ازکروبی اعلام برائت کرده بودند(یکی از این افراد با نام چگینی از کاندیداهای آتی شورای شهراست) که این خبردرسایت فارس انعکاس گسترده یافته بود.

8- چند بسیجی با مشاهده همسایگان خانه قوامی که از پنجره نظاره گر صحنه بودند آنها را خطاب قرار می دادند که چرا این آشغال را(منظور میزبان آقای کروبی بود) از این کوچه بیرون نمی اندازید.

8- فرماندهان سپاه حاضر در صحنه عبارت بودند از:

سرهنگ پاسدار وفاپورجانشین فرماندهی سپاه صاحب الامر استان قزوین

سرهنگ پاسدارطاهرخانی فرمانده سپاه ناحیه قزوین

فرمانده اطلاعات سابق سپاه استان

خانجانی، ازفرماندهان سپاه صاحب الامر

سردار پاسدارحمزه قربانی مشاور استاندار قزوین

بابا مسوول روابط عمومی استانداری قزوین

سرهنگ پاسدارمیربها، فرماندار قزوین

بازداشت شاهدان عینی جنایت خودروی نیروی انتظامی در عاشورای تهران

شبکه جنبش راه سبز (جرس): طی روزهای اخیر پلیس تعدادی از شاهدان عینی جنایت خودروهای نیروی انتظامی در زیر گرفتن مردم در جریان حوادث عاشورای خونین تهران را دستگیر کرده است.


به گزارش جرس، به دنبال انتشار بین المللی صحنه زیر گرفتن تظاهرکنندگان عاشورای تهران توسط خودروی نیروی انتظامی و انکار اولیه آن توسط فرمانده نیروی انتظامی سرتیپ پاسدار احمدی مقدم، تلاش فراوانی از سوی حکومت برای پوشاندن این جنایت هولناک آغاز شده است.


از آنجا که این جنایت فجیع توسط جمعی از شهروندان تهرانی عینا مشاهده شده، و فیلم هایی از این فاجعه به طور گسترده در اینترنت و شبکه های تلویزیونی جهانی پخش شد، دستگیری شاهدان عینی واقعه آغاز شده است.


به گزارش خبرنگاران جرس از تهران تاکنون دو نفر از این شاهدان عینی دستگیر شده و به زندان اوین منتقل شده اند. خانواده این دو شاهد عینی تحت فشار شدید نیروهای امنیتی قرار دارند تا مبادا درباره اتهام فرزاندانشان مصاحبه ای کنند.


دستگیری شاهدان به جای راننده قاتل، این احتمال را در میان مردم تقویت کرده که راننده قاتل به امر مافوق این جنایت را مرتکب شده است، در غیر اینصورت بجای دستگیری راننده خودروی نیروی انتظامی، خانه به خانه به دنبال بازداشت و ساکت کردن شاهدان عینی جنایت برنمی آمدند.


شاهدان عینی جنایت نیز به شدت تحت فشار قرار دارند تا بر خلاف واقع اقرار کنند که چیزی ندیده اند و زیر گرفتن تظاهرکنندگان عاشورای حسینی توسط خودروی نیروی انتظامی کذب محض و انتشار آن نشر اکاذیب است.